💥 إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۶﴾
📌 حبیبم خودت می دانی لیکن بگو تا امتت هم بدانند و آن اینکه بدون هیچ شک و تردیدی جماعتی که به ولایت علی و اولاد معصومش کافر شده و آنرا نمی پذیرند و حاضر نمی شوند بعد از تو علی بر ایشان حاکمیت و خلافت داشته باشد، چه ایشان را از نپذیرفتن ولایت علی بيمشان دهی و چه بیمشان ندهی، فرقی به حالشان نمی کند و به حالشان یکسان است، اینان پیرو و شیعه علی نخواهند شد.
* امام علی علیه السلام در حکمت ۴۵ نهج البلاغه می فرماید: با شمشیری که در دست من علی است، اگر خوشوم (نوک بینی)مومن را بزنم تا نسبت به علی بغض بورزد چنین چیزی اتفاق نمی افتد، چرا که بغض علی در دل مومن جایی ندارد. همچنین می فرمایند: اگر تمام دنیا را بر سر منافق بریزیم که محبت علی را در دلش جای دهد، چنین چیزی اتفاق نمی افتد، لذا محبت و دوستی علی علیه السلام نشانه ایمان و بغض و کینه علی(ع) نشانه نفاق انسان است.
* امام حسن عسکری علیه السلام فرمود منظور از إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا کسانی است که به خدا و به آنچه این مؤمنین ایمان آوردند، کافر شدند. که عبارت است از یگانگی و توحید خدا، نبوّت محمّد و نیز وصایت حضرت علی ولی خدا به عنوان جانشین پیامبر و امامان معصوم که از میان بندگان شایسته خدا و برگزیده هستند و در میان مردم به حفظ مصالح خلق قیام نمودهاند.
منبع : تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۱۲۸ /بحارالأنوار، ج۶۵، ص۲۸۵/ الإمام العسکری، ص۹۱/ تأویل الآیات الظاهرهْ، ص۳۶
* پیامبر اکرم فرمود: دوست داشتن علی ایمان است و بغض اشتن به علی کفر است.
منبع: علی بن محمد، ابن المغازی، مناقب امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام، ص۳۸۰/ بدالرحمن، سیوطی، در المنثور، ج۷، ص۵۰۴ / کنز العمال، ج۱۳، ص۱۰۶ / و ….
* امام صادق فرمود:
شخصی به امام صادق عليه السلام عرض كرد كه يا بن رسول الله، آيا حب و بغض از ايمان است؟ يعني انسان اگر بخواهد مومن باشد، بايد محبت هايش الهي باشد و براي خدا دوست بدارد؟ و براي خدا دشمني بكند؟ يا حبّ و بغض از ايمان نيست؟ یعنی ممكن است كسي مومن باشد، ولي حبّ و بغضش هم الهي نباشد. حضرت فرمود ايمان چيزي جز حبّ و بغض نيست. بعد اين آيه شريفه را خواندند که خداي متعال ايمان را محبوب و كفر و فسوق و عصيان را مكروه دل شما قرار داده است شما اين خصوصيت را داريد. مومن يعني همين!!
سپس فرمودند: حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ ؛ حقيقت ايمان بالله در اميرالمومنين تجلي پيدا كرده است لذا ايمان ما حب اميرالمومنين است. اين همان روايت است که فريقين نقل كردند حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ كُفْر
پس حضرت فرمودند ايمان مي شود اميرالمومنين و كلمه كفر مي شود ائمه جور كه با اميرالمومنين درگير هستند.
منبع : آیه 6 سوره حجرات / تفسیر اَلكافي / الوافي , جلد۴, ص۴۸۲
* ابن عباس می گوید از پیامبر اکرم(ص) شنیدم که می فرمود: خداوند تبارک و تعالی به من پنج چیز عطا فرمود و به علی (ع) هم پنج چیز.
– به من جوامع الکلم (قرآن) و به علی (ع) همة علوم عطا کرد.
– مرا نبی قرار داد و او را وصی.
– به من کوثر و به او سلسبیل.
– وحی را بر من و الهام را بر او عطا کرد.
– مرا به معراج و آسمانها برد و برای او درهای آسمان را باز و حجابها را برایش پاره کرد و کنار زد. تا اینکه او به من نگاه می کرد و من هم به او نگاه می کردم.
ابن عباس می گوید: پیامبرتا اینها را برای من گفتند شروع کردند به گریه کردن! گفتم: یا رسول الله، پدر و مادرم فدای شما؛ چرا گریه می کنید؟
گفت: ای ابن عباس! اول چیزی که شب معراج خداوند به من فرمود این بود که ای محمد! به پایین نگاه کن و من هم نگاه کردم. در این حین دیدم حجابها پاره و کنار زده شد و درهای آسمان هم باز شد. و علی(ع) را دیدم که سرش را به طرف آسمان بلند کرده و با من صحبت می کند و من هم با او صحبت می کردم و خدا هم با من تکلم می کرد.
ابن عباس می گوید، گفتم: ای رسول خدا! در مورد چه چیزی خداوند متعال با شما صحبت می کرد؟
پیامبرفرمودند: خداوند به من فرمود: ای محمد! من علی را وصی، وزیر و جانشین تو قرار دادم و او را از علم خود آگاهی داده ام. و من در حالی که در پیشگاه قرب الهی بودم، گفتم: خداوندا! قبول کردم و اطاعت می نمایم.
پس خداوند هم ملائکه را امر کرد که بر علی درود و سلام فرستند پس ایشان چنین کردند و بر ملائکه هم خطاب شد و بر شما هم سلام.
و دیدم ملائکه را که به یکدیگر در مورد حضرت علی بشارت می دادند و من به هیچ ملکی از ملائکة آسمان عبور نکردم، مگر اینکه مرا در مورد علی تهنیت می گفتند و می گفتند:
ای محمد! قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده، ما ملائکه از اینکه خداوند عزوجل، علی را جانشین تو قرار داده است، غرق شادی و سروریم. و دیدم تمام حملة عرش الهی، سرشان را به طرف زمین پایین انداخته اند. پس گفتم: ای جبرئیل! چرا حملة عرش چنین کرده اند؟
جبرئیل گفت: ای محمد! هیچ ملکی از ملائکه نیست، مگر اینکه با چهره ای باز به حضرت علی نگاه می کند بجز حملة عرش، که خداوند متعال در این لحظه به آنها اجازه داد که به حضرت علی نگاه کنند و آنها هم الآن چنین می کنند.
پیامبر اکرم در ادامه فرمودند: چون به زمین برگشتم همة وقایع معراج را برای علی تعریف کردم و او هم مرا از همة آن اتفاقات آگاهی داد. پس دانستم که در هیچ جایگاهی نبودم، مگر اینکه علی از آن جایگاه اطلاع داشته و همه چیز را می دانسته است.
ابن عباس می گوید: کلام پیامبرکه به اینجا رسید عرض کردم: یا رسول الله، مرا توصیه ای بفرمایید؟
پیامبر فرمود: بر تو باد به مودت و دوستی علی بن ابی طالب چرا که (و الذی بعثنی بالحق نبیاً لا یقبل الله من عبد حسنة حتی یسأله عن حب علی بن أبی طالب) قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، هیچ بنده ای حسنه ای از آن قبول نمی شود تا اینکه دربارة دوستی علی از او سؤال می کنند و خداوند تبارک و تعالی هم خود به همة امور آگاه است.
پس اگر دوستی حضرت علی را با خود در قیامت بیاورد عملش مقبول خواهد شد و اگر ولایت حضرت علی را همراه خود نداشته باشد، از هیچ چیز از او سؤال نخواهد شد و او را روانة آتش خواهند کرد.
ای ابن عباس! قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، آتش بیشترین غضب و شدت خود را بر دشمن و غضب دارندة علی (ع) دارد و بر کسی که قائل باشد خداوند تبارک و تعالی دارای فرزند است.
ای ابن عباس! اگر تمام ملائکة مقرب الهی و پیامبران و رسولان بر بغض و دشمنی حضرت علی اجتماع کنند، هر آینه خداوند تبارک و تعالی ایشان را با آتش خشم خود عذاب می کرد.
سخن پیامبر(ص) که به اینجا می رسد ابن عباس می گوید: به پیامبرگفتم: آیا کسی هم هست که بغض حضرت علی را داشته باشد؟
پیامبرفرمود: ای ابن عباس! از امت من کسانی هستند که بغض علی را دارند که خداوند آنها را از اسلام هیچ بهره ای نداده است.
ای ابن عباس! از نشانه های کسانی که بغض علی را دارند، این است که خود را بالاتر از آن می دانند.
قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، خداوند هیچ پیامبری را گرامی تر از من مبعوث نکرد و هیچ جانشینی گرامی تر از علی بن ابی طالب نیست.
ابن عباس می گوید: همان طور که رسول خدا مرا به دوستی حضرت علی امر کردند، محبت حضرت را همیشه خواهم داشت.
بعد ابن عباس می گوید: زمانی از این ماجرا گذشت تا اینکه موقع وفات پیامبر شد، دوباره نزد او رفته و گفتم: یا رسول الله! پدر و مادرم فدای شما، اجل شما نزدیک است، آیا مرا به چیزی نصیحت می فرمایید؟
پس پیامبر فرمود: ای ابن عباس! با من مخالفت کرده است هرکس علی را مخالفت کند و در روز قیامت برای چنین شخصی هیچ پشت و پناه و یاوری نخواهد بود.
پس گفتم: یا رسول الله! چرا مردم را امر نمی کنید که مخالفت حضرت علی را نکنند؟
ابن عباس می گوید: تا این را گفتم پیامبر اکرم شروع کردند به گریه کردن که من هم از گریة ایشان بسیار متأثر شدم.
سپس پیامبر فرمود: ای ابن عباس! قسم به خدایی که مرا به حق نبی مبعوث کرد، احدی از کسانی که مخالفت علی را در دنیا کرده اند و منکر حق او بوده اند، از دنیا خارج نمی شود تا اینکه خداوند تبارک و تعالی از نعمتهایی که دست او بوده همه را تغییر می دهد. (و برایش تبدیل به نقمت می کند.)
ای ابن عباس! اگر می خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که از تو راضی باشد، پس راه علی بن ابی طالب را طی کن و با او به هر سمتی رفت، حرکت کن. و راضی باش از کسی که علی را پیشوای خود قرار داده و دشمن بدار هر کس که او را دشمن می دارد و دوست بدار هر کس که علی را دوست می دارد.
ابن عباس! بترس از اینکه در مورد علی شک کنی که همانا شک در مورد او کفر به خداوند تبارک و تعالی است.
منبع: أمالی شیخ طوسی، ص 104/ الثاقب فی المناقب، ص 142، ح 135/ بشارة المصطفی، ص 41 / الفضایل ابن شاذان، ص 5 / کشف الغمه، ج 1، ص 380 / کشف الیقین، ص 462 / تأویل الآیات، ج 1، ص 276، ح 6 / المحتضر، ص 107/ بحار، ج 18، ص 370، ح 77 / مدینة المعاجز، ج 2، ص 9، ج 353.106.
* انصاریان:
بی تردید برای کسانی که به خدا و آیاتش کافرند مساوی است چه از عذاب بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی آورند.
.
* خرمشاهی:
براى كافران يكسان است چه هشدارشان بدهى چه هشدارشان ندهى، ايمان نمىآورند.
.
* فولادوند:
در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است آنها نخواهند گرويد.
.
* قمشهای:
ای رسول ما کافران را یکسان است که ایشان را بترسانی یا نترسانی، ایمان نخواهند آورد.
.
* مکارم شیرازی:
كساني كه كافر شدند براي آنها تفاوت نميكند كه آنان را از عذاب خداوند بترساني يا نترساني، ايمان نخواهند آورد.
* کفر و عدم ایمان:
این آیه به صراحت بیان میکند که کافران کسانی که حقیقت را پوشانده و انکار میکنند با انذار و ترساندن از عذاب الهی ایمان نخواهند آورد. به عبارت دیگر، ایمان آوردن آنها مشروط به این است که خودشان بخواهند و در درونشان آمادگی پذیرش حق وجود داشته باشد.
* سلب اختیار:
این آیه نشان میدهد که خداوند به انسان اختیار داده است و کسی را مجبور به ایمان نمیکند. اگر کسی قلباً نخواهد ایمان بیاورد، هیچ عاملی نمیتواند او را به این امر وادار کند.
* اهمیت هدایت:
با اینکه این آیه بر عدم تأثیر انذار بر کافران تأکید دارد، اما به این معنا نیست که هدایت بیاهمیت است. این آیه نشان میدهد که هدایت نیازمند آمادگی درونی فرد است و وظیفه پیامبران و مبلغان صرفاً ابلاغ و انذار است.
* تفاوت میان انذار و هدایت:
در این آیه، انذار و ترساندن از عذاب الهی به عنوان یکی از ابزارهای هدایت مطرح شده است، اما این ابزار به تنهایی برای هدایت کافی نیست. برای هدایت واقعی، علاوه بر انذار، زمینه و آمادگی درونی فرد نیز لازم است.
* نفی اجبار در دین:
این آیه به صراحت نشان میدهد که دینداری امری اختیاری است و هیچ کس را نمیتوان به زور وادار به ایمان کرد.
مفهوم کفر:
کفر در این آیه به معنای انکار و پوشاندن حقیقت است، نه صرفاً عدم پذیرش دین اسلام. هر کسی که حقیقت را انکار کند و از پذیرش آن سرباز زند، مصداق کافر است.
اهمیت تدبر در آیات:
این آیه و سایر آیات قرآن، انسان را به تدبر و تفکر در آیات الهی و درک عمیق مفاهیم دینی دعوت میکند.
به طور کلی، این آیه بر این نکته تأکید دارد که ایمان امری قلبی و اختیاری است و انذار به تنهایی برای هدایت کافی نیست. همچنین، اهمیت تدبر و تفکر در آیات الهی و لزوم آمادگی درونی برای پذیرش حق را بیان میکند.