حکمت های نهج البلاغه

توضیحات

* حکمت شماره 1

روش برخورد با فتنه ها (اخلاقى، سياسى):

در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد كه سوارى دهد، و نه پستانى تا او را بدوشند.

.

* حکمت شماره 2

شناخت ضدّ ارزش ها (اخلاقى):

آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.

.

* حکمت شماره 3

شناخت ضدّ ارزش ها (اخلاقى):

بخل ننگ و ترس نقصان است. و تهيدستى مرد زيرك را در برهان كند مى سازد، و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است.

.

* حکمت شماره 4  

ارزش هاى اخلاقى و ضدّ ارزش ها (اخلاقى، تربيتى):

ناتوانى، آفت و شكيبايى، شجاعت و زهد ثروت و پرهيزكارى سپر نگه دارنده است. و چه همنشين خوبى است راضى بودن و خرسندى.

.

* حکمت شماره 5

شناخت ارزش هاى اخلاقى (اخلاقى، سياسى، اجتماعى):

دانش، ميراثى گرانبها، و آداب، زيورهاى هميشه تازه، و انديشه، آيينه اى شفّاف است.

.

* حکمت شماره 6

ارزش راز دارى و خوشرويى(اخلاقى، سياسى، اجتماعى):

سينه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرويى وسيله دوست يابى، و شكيبايى، گورستان پوشاننده عيب هاست، (و يا فرمود: پرسش كردن وسيله پوشاندن عيب هاست)، و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.

.

* حکمت شماره 7

ايثار اقتصادى و آخرت گرايى (اخلاقى، اقتصادى):

صدقه دادن دارويى ثمر بخش است، و كردار بندگان در دنيا، فردا در پيش روى آنان جلوه گر است.

.

* حکمت شماره 8

شگفتى هاى تن آدمى (علمى، فيزيولوژى انسانى):

از ويژگى هاى انسان در شگفتى مانيد، كه: با پاره اى «پى» مى نگرد، و با «گوشت» سخن مى گويد، و با «استخوان» مى شنود، و از «شكافى» نفس مى كشد.

.

* حکمت شماره 9

شناخت ره آورد اقبال و ادبار دنيا (اجتماعى، سياسى):

چون دنيا به كسى روى آورد، نيكى هاى ديگران را به او عاريت دهد، و چون از او روى برگرداند خوبى هاى او را نيز بربايد.

.

* حکمت شماره 10

روش زندگى با مردم (اخلاقى، اجتماعى):

با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند.

.

* حکمت شماره 11

روش برخورد با دشمن (سياسى، اخلاقى):

اگر بر دشمنت دست يافتى، بخشيدن او را شكرانه پيروزى قرار ده.

.

* حکمت شماره 12

آيين دوست يابى (اخلاقى، اجتماعى، تربيتى):

ناتوان ترين مردم كسى است كه در دوست يابى ناتوان است، و از او ناتوان تر آن كه دوستان خود را از دست بدهد.

.

* حکمت شماره 13

روش استفاده از نعمت ها (اخلاقى، معنوى):

چون نشانه هاى نعمت پروردگار آشكار شد، با ناسپاسى نعمت ها را از خود دور نسازيد.

.

* حکمت شماره 14

روش برخورد با خويشاوندان (اخلاقى، اجتماعى):

كسى را كه نزديكانش واگذارند، بيگانه او را پذيرا مى گردد.

.

* حکمت شماره 15

روش برخورد با فريب خورده گان (اخلاق اجتماعى):

هر فريب خورده اى را نمى شود سرزنش كرد.

.

* حکمت شماره 16

شناخت جايگاه جبر و اختيار (اعتقادى، معنوى):

كارها چنان در سيطره تقدير است كه چاره انديشى به مرگ مى انجامد.

.

* حکمت شماره 17

ضرورت رنگ كردن موها (بهداشتى، تجمّل و زيبايى):

(از امام پرسيدند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: موها را رنگ كنيد، و خود را شبيه يهود نسازيد يعنى چه؟ فرمود): پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين سخن را در روزگارى فرمود كه پيروان اسلام اندك بودند، امّا امروز كه اسلام گسترش يافته، و نظام اسلامى استوار شده، هر كس آنچه را دوست دارد انجام دهد.

.

* حکمت شماره 18

ره آورد شوم فرار از جنگ (سياسى، اخلاق نظامى):

 (در باره آنان كه از جنگ كناره گرفتند) حق را خوار كرده، باطل را نيز يارى نكردند.

.

* حکمت شماره 19

ره آورد شوم هواپرستى (اخلاقى):

آن كس كه در پى آرزوى خويش تازد، مرگ او را از پاى در آورد.

.

* حکمت شماره 20

روش برخورد با جوانمردان (اخلاقى، اجتماعى):

از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردى نمى ‏لغزد جز آن كه دست خدا او را بلند مرتبه مى‏ سازد.

.

* حکمت شماره 21

ارزش ها و ضدّ ارزش ها (اخلاقى):

ترس با نااميدى، و شرم با محروميّت همراه است، و فرصت ها چون ابرها مى گذرند، پس فرصت هاى نيك را غنيمت شماريد.

.

* حکمت شماره 22

روش گرفتن حق (اخلاقى، سياسى):

ما را حقّى است اگر به ما داده شود، و گر نه بر پشت شتران سوار شويم و براى گرفتن آن برانيم هر چند شب روى به طول انجامد.

(سید رضی می گوید: اين از سخنان لطيف و فصيح است، يعنى اگر حق ما را ندادند، خوار خواهيم شد و بايد بر ترك شتر سوار چون بنده بنشينيم).

.

* حکمت شماره 23

ضرورت عمل گرايى (اخلاقى، اجتماعى):

كسى كه كردارش او را به جايى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايى نخواهد رسانيد.

.

* حکمت شماره 24

روش يارى كردن مردم (اخلاق اجتماعى):

از كفّاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن، و آرام كردن مصيبت ديدگان است.

.

* حکمت شماره 25

ترس از خدا در فزونى نعمت ها (اخلاقى):

اى فرزند آدم زمانى كه خدا را مى بينى كه انواع نعمت ها را به تو مى رساند تو در حالى كه معصيت كارى، بترس.

.

* حکمت شماره 26

رفتار شناسى (و نقش روحيّات در تن آدمى) (علمى، اخلاقى):

كسى چيزى را در دل پنهان نكرد جز آن كه در لغزش هاى زبان و رنگ رخسارش، آشكار خواهد گشت.

.

* حکمت شماره 27

روش درمان دردها (بهداشتى، درمانى):

با درد خود بساز، چندان كه با تو سازگار است.

.

* حکمت شماره 28

برترين پارسايى (اخلاقى، معنوى):

برترين زهد، پنهان داشتن زهد است.

.

* حکمت شماره 29

ضرورت ياد مرگ (اخلاقى):

هنگامى كه تو زندگى را پشت سر مى گذارى و مرگ به تو روى مى آورد، پس ديدار با مرگ چه زود خواهد بود.

.

* حکمت شماره 30

پرهيز از غفلت زدگى (اخلاقى، اعتقادى):

هشدار هشدار، به خدا سوگند، چنان پرده پوشى كرده كه پندارى تو را بخشيده است.

.

* حکمت شماره 31

پایه های کفر و ایمان:

* شناخت پايه هاى ايمان:

و درود خدا بر او (از ايمان پرسيدند، جواب داد): ايمان بر چهار پايه استوار است: صبر، يقين، عدل و جهاد.

صبر نيز بر چهار پايه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار؛ آن كس كه اشتياق بهشت دارد، شهوت هايش كاستى گيرد، و آن كس كه از آتش جهنّم مى ترسد، از حرام دورى مى گزيند، و آن كس كه در دنيا زهد مى ورزد، مصيبت ها را ساده پندارد، و آن كس كه مرگ را انتظار مى كشد در نيكى ها شتاب مى كند.

يقين نيز بر چهار پايه استوار است: بينش زيركانه، دريافت حكيمانه واقعيّت ها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پيمودن راه درست پيشينيان؛ پس آن كس كه هوشمندانه به واقعيّت ها نگريست، حكمت را آشكارا بيند، و آن كه حكمت را آشكارا ديد، عبرت آموزى را شناسد، و آن كه عبرت آموزى شناخت گويا چنان است كه با گذشتگان مى زيسته است.

و عدل نيز بر چهار پايه بر قرار است: فكرى ژرف انديش، دانشى عميق و به حقيقت رسيده، نيكو داورى كردن و استوار بودن در شكيبايى؛ پس كسى كه درست انديشيد به ژرفاى دانش رسيد و آن كس كه به حقيقت دانش رسيد، از چشمه زلال شريعت نوشيد، و كسى كه شكيبا شد در كارش زياده روى نكرده با نيكنامى در ميان مردم زندگى خواهد كرد.

و جهاد نيز بر چهار پايه استوار است: امر به معروف، و نهى از منكر، راستگويى در هر حال، و دشمنى با فاسقان؛ پس هر كس به معروف امر كرد، پشتوانه نيرومند مؤمنان است، و آن كس كه از زشتى ها نهى كرد، بينى منافقان را به خاك ماليد، و آن كس كه در ميدان نبرد صادقانه پايدارى كند حقّى را كه بر گردن او بوده ادا كرده است، و كسى كه با فاسقان دشمنى كند و براى خدا خشم گيرد، خدا هم براى او خشم آورد، و روز قيامت او را خشنود سازد.

 

* شناخت اقسام كفر و ترديد:

و كفر بر چهار ستون پايدار است: كنجكاوى دروغين، ستيزه جويى و جدل، انحراف از حق، و دشمنى كردن؛ پس آن كس كه دنبال توهّم و كنجكاوى دروغين رفت به حق نرسيد. و آن كس كه به ستيزه جويى و نزاع پرداخت از ديدن حق نا بينا شد، و آن كس كه از راه حق منحرف گرديد، نيكويى را زشت، و زشتى را نيكويى پنداشت و سر مست گمراهى ها گشت، و آن كس كه دشمنى ورزيد پيمودن راه حق بر او دشوار و كارش سخت، و نجات او از مشكلات دشوار است.

و شك چهار بخش دارد: جدال در گفتار، ترسيدن، دو دل بودن، و تسليم حوادث روزگار شدن؛ پس آن كس كه جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاريكى شبهات بيرون نخواهد آمد، و آن كس كه از هر چيزى ترسيد همواره در حال عقب نشينى است، و آن كس كه در ترديد و دو دلى باشد زير پاى شيطان كوبيده خواهد شد، و آن كس كه تسليم حوادث گردد و به تباهى دنيا و آخرت گردن نهد، و هر دو جهان را از كف خواهد داد.

.

* حکمت شماره 32

ارزش و والايى انجام دهنده كارهاى خير (اخلاقى):

نيكوكار، از كار نيك بهتر و بدكار از كار بد بدتر است.

.

* حکمت شماره 33

اعتدال در بخشش و حسابرسى (اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى):

بخشنده باش امّا زياده روى نكن، در زندگى حسابگر باش امّا سخت گير مباش.

.

* حکمت شماره 34

راه بى نيازى (اخلاقى):

بهترين بى نيازى، ترك آرزوهاست.

.

* حکمت شماره 35

ضرورت موقعيّت شناسى (اخلاق اجتماعى):

كسى در انجام كارى كه مردم خوش ندارند، شتاب كند، در باره او چيزى خواهند گفت كه از آن اطّلاعى ندارند.

.

* حکمت شماره 36

آرزوهاى طولانى و بزهكارى (اخلاقى):

كسى كه آرزوهايش طولانى است كردارش نيز ناپسند است.

.

* حکمت شماره 37

ضرورت ترك آداب جاهلى (اخلاقى، سياسى، تربيتى):

به خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودى نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مى افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مى گرديد. و چه زيانبار است رنجى كه عذاب در پى آن باشد، و چه سودمند است آسايشى كه با آن، امان از آتش جهنّم باشد.

.

* حکمت شماره 38

ارزش ها و آداب معاشرت با مردم (اخلاقى، اجتماعى، تربيتى):

به فرزندش امام حسن عليه السّلام فرمود: پسرم چهار چيز از من ياد گير (در خوبى ها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آنها عمل مى كنى زيان نبينى:

الف- خوبى ها: 1- همانا ارزشمندترين بى نيازى عقل است، 2- و بزرگ ترين فقر بى خردى است، 3- و ترسناك ترين تنهايى خودپسندى است. 4- و گرامى ترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكوست.
ب- هشدارها: 1- پسرم از دوستى با احمق بپرهيز، چرا كه مى خواهد به تو نفعى رساند امّا دچار زيانت مى كند. 2- از دوستى با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز دارى از تو دريغ مى دارد. 3- و از دوستى با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايى تو را مى فروشد. 4- و از دوستى با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند: دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مى نماياند.

.

* حکمت شماره 39

جايگاه واجبات و مستحبّات (عبادى، معنوى):

عمل مستحب انسان را به خدا نزديك نمى گرداند، اگر به واجب زيان رساند.

.

* حکمت شماره 40

راه شناخت عاقل و احمق (اخلاقى):

زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.

(سید رضی گوید: اين از سخنان ارزشمند و شگفتى آور است، كه عاقل زبانش را بدون مشورت و فكر و سنجش رها نمى سازد، امّا احمق هر چه بر زبانش آيد مى گويد بدون فكر و دقّت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مى گيرد).

.

* حکمت شماره 41

راه شناخت عاقل و احمق (اخلاقى):

قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.

.

* حکمت شماره 42

بيمارى و پاك شدن گناهان (اخلاقى، معنوى):

خدا آنچه را كه از آن شكايت دارى (بيمارى) موجب كاستن گناهانت قرار داد، در بيمارى پاداشى نيست امّا گناهان را از بين مى برد، و آنها را چونان برگ پاييزى مى ريزد، و همانا پاداش در گفتار به زبان، و كردار با دست ها و قدم هاست. و خداى سبحان به خاطر نيّت راست، و درون پاك، هر كس از بندگانش را كه بخواهد وارد بهشت خواهد كرد.

(سید رضی مى گويد: راست گفت امام على عليه السّلام «درود خدا بر او باد» كه بيمارى پاداشى ندارد، بيمارى از چيزهائى است كه استحقاق عوض دارد، و عوض در برابر رفتار خداوند بزرگ است نسبت به بنده خود، در ناملايمات زندگى و بيمارى ها و همانند آنها، امّا اجر و پاداش در برابر كارى است كه بنده انجام مى دهد. پس بين اين دو تفاوت است كه امام عليه السّلام آن را با علم نافذ و رأى رساى خود، بيان فرمود).

.

* حکمت شماره 43

الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى يكى از ياران) (تاريخى، تربيتى):

خدا خبّاب بن أرت را رحمت كند، با رغبت مسلمان شد، و از روى فرمانبردارى هجرت كرد، و با قناعت زندگى گذراند، و از خدا راضى بود، و مجاهد زندگى كرد.

.

* حکمت شماره 44

ارزش آخرت گرايى (اخلاقى):

خوشا به حال كسى كه به ياد معاد باشد، براى حسابرسى قيامت كار كند، با قناعت زندگى كند، و از خدا راضى باشد.

.

* حکمت شماره 45

راه شناخت مؤمن و منافق (اخلاقى، انسان شناسى، سياسى):

اگر با شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه دشمن من شود، با من دشمنى نخواهد كرد، و اگر تمام دنيا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد. و اين بدان جهت است كه قضاى الهى جارى شد، و بر زبان پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت كه فرمود: «اى على مؤمن تو را دشمن نگيرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت.»

.

* حکمت شماره 46

ارزش پشيمانى و زشتى غرور زدگى (اخلاقى):

گناهى كه تو را پشيمان كند بهتر از كار نيكى است كه تو را به خود پسندى وا دارد.

.

* حکمت شماره 47

شناخت ارزش ها (اخلاقى):

ارزش مرد به اندازه همّت اوست، و راستگويى او به ميزان جوانمردى اش، و شجاعت او به قدر ننگى است كه احساس مى كند، و پاكدامنى او به اندازه غيرت اوست.

.

* حکمت شماره 48

راز دارى و پيروزى (اخلاقى، سياسى):

پيروزى در دورانديشى، و دور انديشى در به كار گيرى صحيح انديشه، و انديشه صحيح به راز دارى است.

.

* حکمت شماره 49

شناخت بزرگوار و پست فطرت (اخلاقى، اجتماعى):

از يورش بزرگوار به هنگام گرسنگى، و از تهاجم انسان پست به هنگام سيرى، بپرهيز.

.

* حکمت شماره 50

راه جذب دلها (اخلاقى، اجتماعى):

دل هاى مردم گريزان است، به كسى روى آورند كه خوشرويى كند.

* حکمت شماره 51

قدرت و عيب پوشى (اخلاقى، سياسى):

عيب تو تا آن گاه كه روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است.

.

* حکمت شماره 52

روش برخورد با شكست خوردگان (اخلاقى، سياسى):

سزاوارترين مردم به عفو كردن، تواناترينشان به هنگام كيفر دادن است.

.

* حکمت شماره 53

شناخت جايگاه سخاوت و ايثارگرى (اخلاقى، اقتصادى، اجتماعى):

سخاوت آن است كه تو آغاز كنى، زيرا آنچه با درخواست داده مى شود يا از روى شرم و يا از بيم شنيدن سخن ناپسند است.

.

* حکمت شماره 54

ارزش هاى اخلاقى (اخلاقى، اجتماعى):

هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.

.

* حکمت شماره 55

اقسام بردبارى (اخلاقى):

شكيبايى دو گونه است: شكيبايى بر آنچه خوش نمى دارى و شكيبايى در آنچه دوست مى دارى

.

* حکمت شماره 56

تهيدستى و تنهايى (اخلاقى، اجتماعى):

ثروتمندى در غربت، چون در وطن بودن، و تهيدستى در وطن، غربت است.

.

* حکمت شماره 57

ارزش قناعت و خود كفايى (اخلاقى):

قناعت، ثروتى است پايان ناپذير.

.

* حکمت شماره 58

توانگرى و شهوت ها (اخلاقى):

ثروت، ريشه شهوت هاست.

.

* حکمت شماره 59

ارزش تذكّر دادن اشتباهات (اخلاق اجتماعى):

آن كه تو را هشدار داد، چون كسى است كه مژده داد.

.

* حکمت شماره 60

ضرورت كنترل زبان (اخلاقى، تربيتى):

زبان تربيت نشده، درنده اى است كه اگر رهايش كنى مى گزد.

.

* حکمت شماره 61

شيرينى آزار زن (اخلاقى):

نيش زن شيرين است.

.

* حکمت شماره 62

روش پاسخ دادن به ستايش ها و نيكى ها (اخلاقى، اجتماعى):

چون تو را ستودند، بهتر از آنان ستايش كن، و چون به تو احسان كردند، بيشتر از آن ببخش. به هر حال پاداش بيشتر از آن آغاز كننده است.

.

* حکمت شماره 63

ارزش شفاعت (اخلاقى اجتماعى):

شفاعت كننده چونان بال و پر درخواست كننده است.

.

* حکمت شماره 64

غفلت دنيا پرستان (اخلاقى):

اهل دنيا سوارانى در خواب مانده اند كه آنان را مى رانند.

.

* حکمت شماره 65

ترك دوستان و تنهايى (اخلاقى، اجتماعى، تربيتى):

از دست دادن دوستان غربت است.

.

* حکمت شماره 66

روش خواستن (اخلاقى، اجتماعى):

از دست دادن حاجت بهتر از درخواست كردن از نا اهل است

.

* حکمت شماره 67

ارزش ايثار اقتصادى (اخلاقى، اقتصادى):

از بخشش اندك شرم مدار كه محروم كردن، از آن كمتر است.

.

* حکمت شماره 68

ره آورد عفّت و شكرگذارى (اخلاقى، اجتماعى):

عفّت ورزيدن زينت فقر، و شكرگزارى زينت بى نيازى است.

.

* حکمت شماره 69

حفظ روح اميدوارى (اخلاقى):

اگر به آنچه كه مى خواستى نرسيدى، از آنچه هستى نگران مباش.

.

* حکمت شماره 70

روانشناسى جاهل (اخلاقى، علمى):

نادان را يا تندرو يا كند رو مى بينى.

.

* حکمت شماره 71

نشانه كمال عقل (اخلاقى):

چون عقل كامل گردد، سخن اندك شود.

.

.

* حکمت شماره 72

رابطه دنيا و انسان (اخلاقى، علمى):

دنيا بدن ها را فرسوده، و آرزوها را تازه مى كند، مرگ را نزديك و خواسته ها را دور و دراز مى سازد، كسى كه به آن دست يافت خسته مى شود، و آن كه به دنيا نرسيد رنج مى برد.

.

* حکمت شماره 73

ضرورت خودسازى رهبران و مديران (اخلاقى، تربيتى، مديريّتى):

كسى كه خود را رهبر مردم قرار داد، بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد، و پيش از آن كه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن كس كه خود را تعليم دهد و ادب كند سزاوارتر به تعظيم است از آن كه ديگرى را تعليم دهد و ادب بياموزد.

.

* حکمت شماره 74

ضرورت ياد مرگ (اخلاقى):

انسان با نفسى كه مى كشد، قدمى به سوى مرگ مى رود.

.

* حکمت شماره 75

توجّه به فنا پذيرى دنيا (اخلاقى):

هر چيز كه شمردنى است پايان مى پذيرد، و هر چه را كه انتظار مى كشيدى، خواهد رسيد.

.

* حکمت شماره 76

روش تحليل رويدادها (روش تجربى) (اخلاقى، علمى، سياسى):

حوادث اگر همانند يكديگر بودند، آخرين را با آغازين مقايسه و ارزيابى مى كنند.

.

* حکمت شماره 77

دنيا شناسى (امام و ترك دنياى حرام) (اخلاقى):

اى دنيا اى دنياى حرام از من دور شو، آيا براى من خودنمايى مى كنى يا شيفته من شده اى تا روزى در دل من جاى گيرى؟ هرگز مبادا، غير مرا بفريب، كه مرا در تو هيچ نيازى نيست، تو را سه طلاقه كرده ام، تا باز گشتى نباشد. دوران زندگانى تو كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوى تو پست است. آه از توشه اندك، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قيامت.

 

توضیحی برای این حکمت:  ضرار بن ضمره ضبايى از ياران امام به شام رفت بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت على عليه السّلام را در حالى ديدم كه شب، پرده هاى خود را افكنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده به خود مى پيچيد، و محزون مى گريست و چنین مى گفت.

.

* حکمت شماره 78

شناخت جايگاه جبر و اختيار (اعتقادى):

واى بر تو! شايد قضاء لازم، و قدر حتمى را گمان كرده اى؟ اگر چنين بود، پاداش و كيفر، بشارت و تهديد الهى، بيهوده بود. خداوند سبحان بندگان خود را فرمان داد در حالى كه اختيار دارند، و نهى فرمود تا بترسند، احكام آسانى را واجب كرد، و چيز دشوارى را تكليف نفرمود، و پاداش اعمال اندك را فراوان قرار داد.
با نافرمانى بندگان مغلوب نخواهد شد، و با اكراه و اجبار اطاعت نمى شود، و پيامبران را به شوخى نفرستاد، و فرو فرستادن كتب آسمانى براى بندگان بيهوده نبود، و آسمان و زمين و آنچه را در ميانشان است بى هدف نيافريد. اين پندار كسانى است كه كافر شدند و واى از آتشى كه بر كافران است.

 

حضرت علی این حکمت را در جواب مردى شامى فرمود که پرسيد آيا رفتن ما به شام، به قضا و قدر الهى است امام با كلمات طولانى پاسخ او را داد كه برخى از آن را برگزيديم.

.

* حکمت شماره 79

ارزش حكمت و بى لياقتى منافق (علمى، معنوى):

حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، گاهى حكمت در سينه منافق است و بى تابى كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مؤمن آرام گيرد.

.

* حکمت شماره 80

مؤمن و ارزش حكمت (علمى، معنوى):

حكمت گمشده مؤمن است، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.

.

* حکمت شماره 81

ميزان ارزش انسان ها (ارزش تخصّص و تجربه) (اخلاقى، معنوى):

ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصّص اوست.

سید رضی گوید اين از كلماتى است كه قيمتى براى آن تصوّر نمى شود، و هيچ حكمتى هم سنگ آن نبوده و هيچ سخنى، والايى آن را ندارد.

.

* حکمت شماره 82

ارزش هاى والاى انسانى (اخلاقى):

شما را به پنج چيز سفارش مى كنم كه اگر براى آنها شتران را پر شتاب برانيد و رنج سفر را تحمّل كنيد سزاوار است كسى از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد و اگر از يكى سؤال كردند و نمى داند، شرم نكند و بگويد نمى دانم، و كسى در آموختن آنچه نمى داند شرم نكند.و بر شما باد به شكيبايى، كه شكيبايى، ايمان را چون سر است بر بدن و ايمان بدون شكيبايى چونان بدن بى سر، ارزشى ندارد.

.

* حکمت شماره 83

روش برخورد با چاپلوسان (اخلاقى، تربيتى):

حضرت علی به شخصى كه در ستايش امام افراط كرد و آنچه در دل داشت نگفت فرمود: من كمتر از آنم كه بر زبان آوردى  و برتر از آنم كه در دل دارى.

.

* حکمت شماره 84

مردم پس از جنگها (سياسى، نظامى):

باقى ماندگان شمشير و جنگ، شماره شان با دوام تر، و فرزندانشان بيشتر است.

.

* حکمت شماره 85

پرهيز از ادّعاهاى علمى (علمى، اخلاقى):

كسى كه از گفتن «نمى دانم» روى گردان است، به هلاكت و نابودى مى رسد.

.

* حکمت شماره 86

برترى تجربه پيران از قدرتمندى جوانان (اخلاقى، تجربى):

انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است. (و نقل شده كه تجربه پيران از آمادگى رزمى جوانان برتر است).

.

* حکمت شماره 87

ارزش استغفار (طلب بخشش از خدا) (اخلاقى، معنوى):

در شگفتم از كسى كه مى تواند استغفار كند و نااميد است.

.

* حکمت شماره 88

دو عامل ايمنى مسلمين (اخلاقى، معنوى):

امام باقر عليه السّلام از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام نقل فرمود دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود: يكى از آن دو برداشته شد، پس ديگرى را دريابيد و بدان چنگ زنيد، امّا امانى كه برداشته شد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود. و أمان باقى مانده، استغفار كردن است، كه خداى بزرگ به رسول خدا فرمود: خدا آنان را عذاب نمى كند در حالى كه تو در ميان آنانى، و عذابشان نمى كند تا آن هنگام كه استغفار مى كنند.

سید رضی گوید: اين روش استخراج نيكوترين لطايف معنى، و ظرافت سخن از آيات قرآن است.

.

* حکمت شماره 89

راه اصلاح دنيا و آخرت (اخلاقى، تربيتى، اجتماعى):

كسى كه ميان خود و خدا اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد. و كسى كه امور آخرت را اصلاح كند، خدا امور دنياى او را اصلاح خواهد كرد. و كسى كه از درون جان واعظى دارد، خدا را بر او حافظى است.

.

* حکمت شماره 90

شناخت عالم آگاه (علمى، اعتقادى):

فقيه كامل كسى است كه مردم را از آمرزش خدا مأيوس، و از مهربانى او نوميد نكند، و از عذاب ناگهانى خدا ايمن نسازد.

.

* حکمت شماره 91

راه درمان روان (روانكاوى، روانشناسى بالينى) (علمى، اخلاقى):

همانا اين دل ها همانند بدن ها افسرده مى شوند، پس براى شادابى دلها، سخنان زيباى حكمت آميز را بجوييد.

.

* حکمت شماره 92

والاترين دانش (علمى، تربيتى):

بى ارزش ترين دانش، دانشى است كه بر سر زبان است، و برترين علم، علمى است كه در اعضا و جوارح آشكار است.

.

* حکمت شماره 93

فلسفه آزمايشها (اخلاقى، اجتماعى):

فردى از شما نگويد: خدايا از فتنه به تو پناه مى برم، زيرا كسى نيست كه در فتنه اى نباشد. لكن آن كه مى خواهد به خدا پناه برد، از آزمايش هاى گمراه كننده پناه ببرد، همانا خداى سبحان مى فرمايد: «بدانيد كه اموال و فرزندان شما فتنه شمايند»؛

معنى اين آيه آن است كه خدا انسان ها را با اموال و فرزندانشان مى آزمايد، تا آن كس كه از روزى خود ناخشنود، و آن كه خرسند است، شناخته شوند، گر چه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاه تر است، تا كردارى كه استحقاق پاداش يا كيفر دارد آشكار نمايد. چه آن كه بعضى مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمى پسندند، و بعضى ديگر فراوانى اموال را دوست دارند و از كاهش سرمايه نگرانند.

.

* حکمت شماره 94

شناخت نيكى ها و خوبيها (اخلاقى، تربيتى):

(از امام پرسيدند «خير» چيست فرمود) خوبى آن نيست كه مال و فرزندت بسيار شود، بلكه خير آن است كه دانش تو فراوان، و بردبارى تو بزرگ و گران مقدار باشد، و در پرستش پروردگار در ميان مردم سر فراز باشى، پس اگر كار نيكى انجام دهى شكر خدا به جا آورى، و اگر بد كردى از خدا آمرزش خواهى. در دنيا جز براى دو كس خير نيست. يكى گناهكارى كه با تو به جبران كند، و ديگر نيكوكارى كه در كارهاى نيكو شتاب ورزد.

.

* حکمت شماره 95

تقوى و ارزش أعمال (اخلاقى):

هيچ كارى با تقوا اندك نيست، و چگونه اندك است آنچه كه پذيرفته شود.

.

* حکمت شماره 96

ارزش علم و بندگى (اخلاقى، علمى):

نزديك ترين مردم به پيامبران، داناترين آنان است، به آنچه كه آورده اند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: همانا نزديك ترين مردم به ابراهيم آنانند كه پيرو او گرديدند، و مؤمنانى كه به اين پيامبر خاتم پيوستند.
سپس فرمود دوست محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى است كه خدا را اطاعت كند هر چند پيوند خويشاوندى او دور باشد، و دشمن محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسى است كه خدا را نافرمانى كند، هر چند خويشاوند نزديك او باشد.

.

* حکمت شماره 97

ارزش يقين (اخلاقى، اعتقادى):

خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است.

.

* حکمت شماره 98

ضرورت عمل كردن به روايات (علمى، اجتماعى، تربيتى):

چون روايتى را شنيديد، آن را بفهميد عمل كنيد، نه بشنويد و نقل كنيد، زيرا راويان علم فراوان، و عمل كنندگان آن اندكند.

.

* حکمت شماره 99

تفسير “إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ” (علمى، تفسيرى، اعتقادى):

(شنيد كه شخصى گفت الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لله) اين سخن ما كه مى گوييم «ما همه از آن خداييم» اقرارى است به بندگى، و اينكه مى گوييم «بازگشت ما به سوى او است» اعترافى است به نابودى خويش.

.

* حکمت شماره 100

روش مناجات كردن (معنوى):

و درود خدا بر او: (آنگاه كه گروهى او را ستايش كردند فرمود:) بار خدايا تو مرا از خودم بهتر مى شناسى، و من خود را بيشتر از آنان مى شناسم، خدايا مرا از آنچه اينان مى پندارند، نيكوتر قرار ده، و آنچه را كه نمى دانند بيامرز.

* حکمت شماره 101

روش بر طرف كردن نيازهاى مردم (اخلاقى، اجتماعى):

بر آوردن نيازهاى مردم پايدار نيست مگر به سه چيز، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود، و شتاب در بر آوردن آن، تا گوارا باشد.

.

* حکمت شماره 102

آينده و مسخ ارزش ها (سياسى، علمى، تاريخى):

روزگارى بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جز سخنچين را، و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه، و ناتوان نگردد جز عادل. در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منّت گذارى، و عبادت نوعى برترى طلبى بر مردم است. در آن زمان حكومت با مشورت زنان، و فرماندهى خردسالان، و برترى خواجگان اداره مى گردد.

.

* حکمت شماره 103

روش برخورد با دنيا (اخلاقى):

(پيراهن وصله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسيد چرا پيراهن وصله دار مى پوشى؟ فرمود:) دل با آن فروتن، و نفس رام مى شود، و مؤمنان از آن سر مشق مى گيرند. دنياى (حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداى از يكديگرند، پس كسى كه دنيا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنى خواهد كرد. و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هر گاه به يكى نزديك شود از ديگرى دور مى گردد، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند.

.

* حکمت شماره 104

  1. وصف زاهدان (اخلاقى، تربيتى):

از نوف بكّالى نقل شده، كه در يكى از شب ها، امام على عليه السّلام را ديدم براى عبادت از بستر برخاست، نگاهى به ستارگان افكند، و به من فرمود: خوابى يا بيدار؟ گفتم: بيدارم. فرمود: اى نوف خوشا به حال آنان كه از دنياى حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمى هستند كه زمين را تخت، خاك را بستر،آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس روئين خود قرار دادند، و با روش عيساى مسيح با دنيا بر خور كردند.

  1. ارزش سحر خیزی:

ای نوف! همانا داود پیامبر (که درود خدا بر او باد) در چنین ساعتی از شب بر می خواست و می گفت: این ساعتی است که دعای هر بنده ای به اجابت می رسد، جز باجگیران، جاسوسان، شبگردان و نیروهای انتظامی حکومت ستمگر، یا نوازنده طنبور و طبل.

.

* حکمت شماره 105

احترام گذاشتن به مرزها و حدود احكام الهى (عبادى):

همانا خدا واجباتى را بر شما لازم شمرده، آنها را تباه نكنيد، و حدودى براى شما معيّن فرموده، امّا از آنها تجاوز نكنيد، و از چيزهايى نهى فرمود، حرمت آنها را نگاه داريد، و نسبت به چيزهايى سكوت فرمود نه از روى فراموشى، پس خود را در باره آنها به رنج و زحمت دچار نسازيد.

.

* حکمت شماره 106

ره آورد شوم دين گريزى: (اخلاقى، اعتقادى):

مردم براى اصلاح دنيا چيزى از دين را ترك نمى گويند، جز آن كه خدا آنان را به چيزى زيانبارتر دچار خواهد ساخت

.

* حکمت شماره 107

علل سقوط عالمان بى عمل (اخلاقى، علمى):

چه بسا دانشمندى كه جهلش او را از پاى در آورد و دانش او همراهش باشد امّا سودى به حال او نداشته باشد.

.

* حکمت شماره 108

شگفتى هاى روح آدمى (علمى):

به رگ هاى درونى انسان پاره گوشتى آويخته كه شگرف ترين اعضاى درونى اوست، و آن قلب است، كه چيزهايى از حكمت، و چيزهايى متفاوت با آن، در او وجود دارد. پس اگر در دل اميدى پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند، و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد، و اگر نوميدى بر آن چيره شود، تأسّف خوردن آن را از پاى در آورد، اگر خشمناك شود كينه توزى آن فزونى يابد و آرام نگيرد، اگر به خشنودى دست يابد، خويشتن دارى را از ياد برد، و اگر ترس آن را فراگيرد پرهيز كردن آن را مشغول سازد. و اگر به گشايشى برسد، دچار غفلت زدگى شود، و اگر مالى به دست آورد، بى نيازى آن را به سركشى كشاند، و اگر مصيبت ناگوارى به آن رسد، بى صبرى رسوايش كند، و اگر به تهيدستى مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد، و اگر گرسنگى بى تابش كند، ناتوانى آن را از پاى درآورد، و اگر زيادى سير شود، سيرى آن را زيان رساند. پس هر گونه كندروى براى آن زيانبار، و هر گونه تندروى براى آن فساد آفرين است.

.

* حکمت شماره 109

ارزش والاى اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله (اعتقادى، سياسى):

ما تكيه گاه ميانه ايم، عقب ماندگان به ما مى رسند، و پيش تاختگان به ما باز مى گردند.

.

* حکمت شماره 110

شرائط تحقّق اوامر الهى (سياسى، اعتقادى):

فرمان خدا را بر پاندارد، جز آن كس كه در اجراى حق مدارا نكند، سازشكار نباشد، و پيرو آرزوها نگردد.

.

* حکمت شماره 111

عشق تحمّل ناشدنى امام على عليه السّلام (اعتقادى):

و درود خدا بر او، (پس از بازگشت از جنگ صفّين، يكى از ياران دوست داشتنى امام، سهل بن حنيف از دنيا رفت.) فرمود: اگر كوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو مى ريزد.

(سید رضی گوید: يعنى مصيبت ها، به سرعت به سراغ او آيد، كه اين سرنوشت در انتظار پرهيزكاران و برگزيدگان خداست).

.

* حکمت شماره 112

مشكلات شيعه بودن (اعتقادى، سياسى):

هر كس ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس بايد فقر را چونان لباس رويين بپذيرد. (يعنى آماده انواع محروميّت ها باشد).

.

* حکمت شماره 113

ارزش هاى والاى اخلاقى (اخلاقى):

سرمايه اى از عقل سودمندتر نيست، و تنهايى ترسناك تر از خودبينى، و عقلى چون دورانديشى، و بزرگوارى چون تقوى، و همنشينى چون اخلاق خوش، و ميراثى چون ادب، و رهبرى چون توفيق الهى، و تجارتى چون عمل صالح، و سودى چون پاداش الهى، و پارسائى چون پرهيز از شبهات، و زهدى چون بى اعتنايى به دنياى حرام، و دانشى چون انديشيدن، و عبادتى چون انجام واجبات، و ايمانى چون حياء و صبر، و خويشاوندى چون فروتنى، و شرافتى چون دانش، و عزّتى چون بردبارى، و پشتيبانى مطمئن تر از مشورت كردن نيست.

.

* حکمت شماره 114

جايگاه خوشبينى و بدبينى در جامعه (اخلاقى، اجتماعى):

هر گاه نيكوكارى بر روزگار و مردم آن غالب آيد، اگر كسى به ديگرى گمان بد برد، در حالى كه از او عمل زشتى آشكار نشده ستمكار است. و اگر بدى بر زمانه و مردم آن غالب شود، و كسى به ديگرى خوش گمان باشد، خود را فريب داد.

.

* حکمت شماره 115

توجّه به پايان پذيرى دنيا (اخلاقى):

(شخصى از امام پرسيد حال شما چگونه است؟ فرمود:) چگونه خواهد بود حال كسى كه در بقاياى خود ناپايدار، و در سلامتى بيمار است، و در آنجا كه آسايش دارد مرگ او فرا مى رسد.

.

* حکمت شماره 116

انسان و انواع آزمايش ها (اعتقادى، اخلاقى):

چه بسا كسى كه با نعمت هايى كه به او رسيده، به دام افتد، و با پرده پوشى بر گناه، فريب خورد، و با ستايش شدن، آزمايش گردد، و خدا هيچ كس را همانند مهلت دادن، نيازمود.

.

* حکمت شماره 117

پرهيز از افراط و تفريط در دوستى با امام عليه السّلام (اعتقادى، اخلاقى):

دو تن به خاطر من به هلاكت رسيدند: دوست افراط كننده، و دشمن دشنام دهنده.

.

* حکمت شماره 118

استفاده از فرصت ها (اخلاقى):

از دست دادن فرصت، اندوهبار است.

.

* حکمت شماره 119

ضرورت شناخت دنيا (اخلاقى، تربيتى):

دنياى حرام چون مار سمّى است، پوست آن نرم ولى سمّ كشنده در درون دارد، نادان فريب خورده به آن مى گرايد، و هوشمند عاقل از آن دورى گزيند.

.

* حکمت شماره 120

روانشناسى قبائل قريش (علمى، اجتماعى، تاريخى):

و (از قريش پرسيدند) درود خدا بر او، فرمود: امّا بنى مخزوم، گل خوشبوى قريشند، و كه شنيدن سخن مردانشان، و ازدواج با زنانشان را دوست داريم، امّا بنى عبد شمس دورانديش تر، و در حمايت مال و فرزندان توانمندترند كه به همين جهت بد انديش تر و بخيل تر مى باشند.

و امّا ما (بنى هاشم) آنچه را در دست داريم بخشنده تر، و براى جانبازى در راه دين سخاوتمندريم. آنها شمارشان بيشتر امّا فريب كارتر و زشت روى ترند، و ما گوياتر و خيرخواه تر و خوش روى تريم.

.

* حکمت شماره 121

ارزيابى عمل‏ها (اخلاقى):

چقدر فاصله بين دو عمل دور است: عملى كه لذّتش مى ‏رود و كيفر آن مى‏ ماند، و عملى كه رنج آن مى‏ گذرد و پاداش آن ماندگار است.

.

* حکمت شماره 122

عبرت از مرگ ياران (اخلاقى، اجتماعى):

(در پى جنازه اى مى رفت و شنيد كه مردى مى خندد.) گويى مرگ بر غير ما نوشته شده، و حق جز بر ما واجب گرديد، و گويا اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مى گردند، در حالى كه بدن هايشان را به گورها مى سپاريم، و ميراثشان را مى خوريم. گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه ايم. آيا چنين است، كه اندرز هر پند دهنده اى از زن و مرد را فراموش مى كنيم و خود را نشانه تيرهاى بلا و آفات قرار داديم.

.

* حکمت شماره 123

الگوهاى كامل انسانيّت (اخلاقى):

خوشا به حال آن كس كه خود را كوچك مى شمارد، و كسب و كار او پاكيزه است، و جانش پاك، و اخلاقش نيكوست، كه مازاد بر مصرف زندگى را در راه خدا بخشش مى كند، و زبان را از زياده گويى باز مى دارد و آزار او به مردم نمى رسد، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را كفايت كرده، بدعتى در دين خدا نمى گذارد.

.

* حکمت شماره 124

روانشناسى زن و مرد (علمى، اخلاقى):

غيرت زن، كفر آور، و غيرت مرد نشانه ايمان اوست.

.

* حکمت شماره 125

امام و شناساندن اسلام (معنوى، اعتقادى):

اسلام را چنان مى شناسانم كه پيش از من كسى آنگونه معرّفى نكرده باشد. اسلام همان تسليم در برابر خدا و تسليم همان يقين داشتن، و يقين اعتقاد راستين، و باور راستين همان اقرار درست، و اقرار درست انجام مسئوليّت ها، و انجام مسئوليّت ها همان عمل كردن به احكام دين است.

.

* حکمت شماره 126

شگفتى ضدّ ارزش ها (اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى):

در شگفتم از بخيل: به سوى فقرى مى شتابد كه از آن مى گريزد، و سرمايه اى را از دست مى دهد كه براى آن تلاش مى كند. در دنيا چون تهيدستان زندگى مى كند، امّا در آخرت چون سرمايه داران محاكمه مى شود.

و در شگفتم از متكبّرى كه ديروز نطفه اى بى ارزش، و فردا مردارى گنديده خواهد بود،

و در شگفتم از آن كس كه آفرينش پديده ها را مى نگرد و در وجود خدا ترديد دارد،

و در شگفتم از آن كس كه مردگان را مى بيند و مرگ را از ياد برده است،

و در شگفتم از آن كس كه پيدايش دوباره را انكار مى كند در حالى كه پيدايش آغازين را مى نگرد،

و در شگفتم از آن كس كه خانه نابود شدنى را آباد مى كند، امّا جايگاه هميشگى را از ياد برده است.

.

* حکمت شماره 127

نكوهش از سستى در عمل (اخلاقى):

آن كس كه در عمل كوتاهى كند، دچار اندوه گردد، و آن را كه از مال و جانش بهره اى در راه خدا نباشد خدا را به او نيازى نيست.

.

* حکمت شماره 128

تأثير عوامل زيست محيطى در سلامت (عملى، بهداشتى):

در آغاز سرما خود را بپوشانيد، و در پايانش آن را دريابيد، زيرا با بدن ها همان مى كند كه با برگ درختان خواهد كرد: آغازش مى سوزاند، و پايانش مى روياند.

.

* حکمت شماره 129

شناخت عظمت پروردگار (اعتقادى):

بزرگى پروردگار در جانت، پديده ها را در چشمت كوچك مى نماياند.

.

* حکمت شماره 130

توجّه به فنا پذيرى دنيا (اخلاقى، معنوى):

(امام عليه السّلام، وقتى از جنگ صفّين برگشت و به قبرستان پشت دروازه كوفه رسيد رو به مردگان كرد و فرمود): اى ساكنان خانه هاى وحشت زا، و محلّه هاى خالى و گروهاى تاريك، اى خفتگان در خاك، اى غريبان، اى تنها شدگان، اى وحشت زدگان، شما پيش از ما رفتيد و ما در پى شما روانيم، و به شما خواهيم رسيد.
امّا خانه هايتان ديگران در آن سكونت گزيدند و امّا زنانتان با ديگران ازدواج كردند، و امّا اموال شما در ميان ديگران تقسيم شد. اين خبرى است كه ما داريم، حال شما چه خبر داريد؟ (سپس به اصحاب خود رو كرد و فرمود) بدانيد كه اگر اجازه سخن گفتن داشتند، شما را خبر مى دادند كه: بهترين توشه، تقوا است.

.

* حکمت شماره 131

1- توبيخ نكوهش كننده دنيا (اخلاقى، اجتماعى):

درود خدا بر او، (شنيد مردى دنيا را نكوهش مى كند) فرمود: اى نكوهش كننده دنيا، كه خود به غرور دنيا مغرورى و با باطل هاى آن فريب خوردى خود فريفته دنيايى و آن را نكوهش مى كنى آيا تو در دنيا جرمى مرتكب شده اى يا دنيا به تو جرم كرده است.

كى دنيا تو را سرگردان كرد و در چه زمانى تو را فريب داد؟ آيا با گورهاى پدرانت كه پوسيده اند (تو را فريب داد) يا آرامگاه مادرانت كه در زير خاك آرميده اند؟ آيا با دو دست خويش بيماران را درمان كرده اى و آنان را پرستارى كرده و در بسترشان خوابانده اى. درخواست شفاى آنان را كرده، و از طبيبان داروى آنها را تقاضا كرده اى در آن صبحگاهان كه داروى تو به حال آنان سودى نداشت، و گريه تو فايده اى نكرد، و ترس تو آنان را سودى نرساند، و آنچه مى خواستى به دست نياوردى، و با نيروى خود نتوانستى مرگ را از آنان دور كنى. دنيا براى تو حال آنان را مثال زد، و با گورهايشان، گور، خودت را به رخ تو كشيد.

2- خوبيها و زيباييهاى دنيا:

همانا دنيا سراى راستى براى راست گويان، و خانه تندرستى براى دنيا شناسان، و خانه بى نيازى براى توشه گيران، و خانه پند، براى پندآموزان است. دنيا سجده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جايگاه تجارت دوستان خداست، كه در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند.
چه كسى دنيا را نكوهش مى كند و جدا شدنش را اعلام داشته، و فرياد زد كه ماندگار نيست، و از نابودى خود و اهلش خبر داده است؟ و حال آن كه (دنيا) با بلاى خود بلاها را نمونه آورد، و با شادمانى خود آنان را به شادمانى رساند. در آغاز شب به سلامت گذشت، امّا در صبحگاهان با مصيبتى جانكاه بازگشت، تا مشتاق كند، و تهديد نمايد، و بترساند، و هشدار دهد.

پس مردمى در بامداد با پشيمانى، دنيا را نكوهش كنند، و مردمى ديگر در روز قيامت آن را مى ستايند، دنيا حقائق را به يادشان آورد، ياد آور آن شدند، از رويدادها برايشان حكايت كرد، او را تصديق كردند، و اندرزشان داد، پند پذيرفتند.

.

* حکمت شماره 132

ضرورت ياد مرگ (اخلاقى):

خدا را فرشته اى است كه هر روز بانگ مى زند: بزاييد براى مردن، و فراهم آوريد براى نابود شدن، و بسازيد براى ويران گشتن.

.

* حکمت شماره 133

اقسام مردم و دنيا (اخلاقى):

دنيا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن، و مردم در آن دو دسته اند: يكى آن كه خود را فروخت و به تباهى كشاند، و ديگرى آن كه خود را خريد و آزاد كرد.

.

* حکمت شماره 134

حقوق دوستان (اخلاقى، اجتماعى):

دوست، دوست نيست مگر آن كه حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتارى، آن هنگام كه حضور ندارد، و پس از مرگ.

.

* حکمت شماره 135

چهار ارزش برتر (اخلاقى):

كسى را كه چهار چيز دادند، از چهار چيز محروم نباشد، با دعا از اجابت كردن، با توبه از پذيرفته شدند، با استغفار از آمرزش گناه، با شكرگزارى از فزونى نعمت ها.

سید رضی می گوید: (و اين حقيقت مورد تصديق كتاب الهى است كه در مورد دعا گفته است: «مرا بخوانيد تا خواسته هاى شما را بپردازم». (قرآن كريم، سوره مؤمن، آيه 60) در مورد استغفار گفته است: «هر آن كه به بدى دست يابد يا بر خود ستم روا دارد و از آن پس به درگاه خدا استغفار كند، خداى را آمرزش گر و مهربان يابد».(قرآن كريم، سوره نساء، آيه 110) در مورد سپاس فرموده است: «بى شك اگر سپاس گزاريد، بر نعمت مى افزايم». (قرآن كريم، سوره ابراهيم، آيه 7) و در مورد توبه فرموده است: («تنها توبه را خداوند از كسانى مى پذيرد كه از سر نادانى به كار زشتى دست مى يابند و تا دير نشده است باز مى گردند، تنها چنين كسانند كه خداوند در موردشان تجديد نظر مى كند، كه خدا دانا و حكيم است».(قرآن كريم، سوره نساء، آيه 17)

.

* حکمت شماره 136

فلسفه احكام الهى (اخلاقى، معنوى):

نماز، موجب نزديكى هر پارسايى به خداست، و حج جهاد هر ناتوان است. هر چيزى زكاتى دارد، و زكات تن، روزه، و جهاد زن، نيكو شوهر دارى است.

.

* حکمت شماره 137

صدقه راه نزول روزى (اخلاقى، اقتصادى):

روزى را با صدقه دادن فرود آوريد.

.

* حکمت شماره 138

نقش پاداش الهى در انفاق (اخلاقى، اقتصادى):

آن كه پاداش الهى را باور دارد، در بخشش سخاوتمند است.

.

* حکمت شماره 139

تناسب امداد الهى با نيازها (اعتقادى):

كمك الهى به اندازه نياز فرود مى آيد.

.

* حکمت شماره 140

قناعت و بى نيازى (اقتصادى):

آن كه ميانه روى كند تهيدست نخواهد شد.

.

* حکمت شماره 141

راه آسايش (اجتماعى، اقتصادى):

اندك بودن تعداد زن و فرزند يكى از دو آسايش است.

.

* حکمت شماره 142

دوستى ها و خردمندى (اخلاقى، اجتماعى):

دوستى كردن نيمى از خردمندى است.

.

* حکمت شماره 143

غمها و پيرى زودرس (اخلاقى، بهداشت روانى):

اندوه خوردن، نيمى از پيرى است.

.

* حکمت شماره 144

تناسب بردبارى با مصيبت ها (اخلاقى، معنوى):

صبر به اندازه مصيبت فرود آيد، و آن كه در مصيبت بى تاب بر رانش زند، اجرش نابود مى گردد.

.

* حکمت شماره 145

عبادتهاى بى حاصل (اخلاقى، معنوى، عبادى):

بسا روزه دارى كه بهره اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه دارى خود ندارد، و بسا شب زنده دارى كه از شب زنده دارى چيزى جز رنج و بى خوابى به دست نياورد؛ خوشا خواب زيركان، و افطارشان.

.

* حکمت شماره 146

ارزش دعا، صدقه و زكات دادن (اخلاقى، اقتصادى):

ايمان خود را با صدقه دادن، و اموالتان را با زكات دادن نگاه داريد، و امواج بلا را با دعا از خود برانيد.

.

* حکمت شماره 147

كميل بن زياد مى گويد: امام دست مرا گرفت، و به سوى قبرستان كوفه برد، آنگاه آه پردردى كشيد و فرمود (علمى، اخلاقى، اعتقادى):

اقسام مردم (مردم شناسى):

اى كميل بن زياد اين قلب ها بسان ظرفهايى هستند، كه بهترين آنها، فراگيرترين آنهاست، پس آنچه را مى گويم نگاه دار:

مردم سه دسته اند، دانشمند الهى، و آموزنده اى بر راه رستگارى، و پشّه هاى دست خوش باد و طوفان و هميشه سرگردان، كه به دنبال هر سر و صدايى مى روند، و با وزش هر بادى حركت مى كنند، نه از روشنايى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند.

 

ارزش هاى والاى دانش:

اى كميل: دانش بهتر از مال است، زيرا علم، نگهبان تو است، و مال را تو بايد نگهبان باشى مال با بخشش كاستى پذيرد امّا علم با بخشش فزونى گيرد، و مقام و شخصيّتى كه با مال به دست آمده با نابودى مال، نابود مى گردد.اى كميل بن زياد شناخت علم راستين (علم الهى) آيينى است كه با آن پاداش داده مى شود، و انسان در دوران زندگى با آن خدا را اطاعت مى كند، و پس از مرگ، نام نيكو به يادگار گذارد. دانش فرمانروا، و مال فرمانبر است.

 

ارزش دانشمندان:

اى كميل ثروت اندوزان بى تقوا مرده گرچه به ظاهر زنده اند، امّا دانشمندان، تا دنيا برقرار است زنده اند، بدن هايشان گرچه در زمين پنهان امّا ياد آنان در دل ها هميشه زنده است.

 

اقسام دانش پژوهان:

بدان كه در اينجا (اشاره به سينه مبارك كرد) دانش فراوانى انباشته است، اى كاش كسانى را مى يافتم كه مى توانستند آن را بياموزند آرى تيز هوشانى مى يابم امّا مورد اعتماد نمى باشند، دين را وسيله دنيا قرار داده، و با نعمت هاى خدا بر بندگان، و با برهان هاى الهى بر دوستان خدا فخر مى فروشند.
يا گروهى كه تسليم حاملان حق مى باشند امّا ژرف انديشى لازم را در شناخت حقيقت ندارند، كه با اوّلين شبهه اى، شك و ترديد در دلشان ريشه مى زند پس نه آنها، و نه اينها، سزاوار آموختن دانش هاى فراوان من نمى باشند.

يا فرد ديگرى كه سخت در پى لذّت بوده، و اختيار خود را به شهوت داده است، يا آن كه در ثروت اندوزى حرص مى ورزد، هيچ كدام از آنان نمى توانند از دين پاسدارى كنند، و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند، و چنين است كه دانش با مرگ دارندگان دانش مى ميرد.

 

ويژگى هاى رهبران الهى:

آرى خداوند زمين هيچ گاه از حجّت الهى خالى نيست، كه براى خدا با برهان روشن قيام كند، يا آشكار و شناخته شده، يا بيمناك و پنهان، تا حجّت خدا باطل نشود، و نشانه هايشان از ميان نرود.
تعدادشان چقدر و در كجا هستند؟ به خدا سوگند كه تعدادشان اندك ولى نزد خدا بزرگ مقدارند، كه خدا به وسيله آنان حجّت ها و نشانه هاى خود را نگاه مى دارد، تا به كسانى كه همانندشان هستند بسپارد، و در دل هاى آنان بكارد، آنان كه دانش، نور حقيقت بينى را بر قلبشان تابيده، و روح يقين را دريافته اند، كه آنچه را خوشگذاران ها دشوار مى شمارند، آسان گرفتند، و با آنچه كه ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند.
در دنيا با بدن هايى زندگى مى كنند، كه ارواحشان به جهان بالا پيوند خورده است، آنان جانشينان خدا در زمين، و دعوت كنندگان مردم به دين خدايند. آه، آه، چه سخت اشتياق ديدارشان را دارم كميل هر گاه خواستى باز گرد.

.

* حکمت شماره 148

نقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسى) (اخلاقى، علمى):

انسان زير زبان خود پنهان است.

.

* حکمت شماره 149

ضرورت خودشناسى (اخلاقى):

نابود شد كسى كه ارزش خود را ندانست.

.

* حکمت شماره 150

ضدّ ارزش ها و هشدارها (اخلاقى، اجتماعى، سياسى):

(مردى از امام در خواست اندرز كرد) و درود خدا بر او، فرمود:

از كسانى مباش كه بدون عمل صالح به آخرت اميدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخير مى اندازد. در دنيا چونان زاهدان، سخن مى گويد، اما در رفتار همانند دنيا پرستان است، اگر نعمت ها به او برسد سير نمى شود، و در محروميّت قناعت ندارد، از آنچه به او رسيد شكر گزار نيست، و از آنچه مانده زياده طلب است.
ديگران را پرهيز مى دهد اما خود پروا ندارد به فرمانبردارى امر مى كند اما خود فرمان نمى برد، نيكوكاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد.

گناهكاران را دشمن دارد اما خود يكى از گناهكاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى دارد، اما در آنچه كه مرگ را ناخوشايند ساخت پافشارى دارد.

اگر بيمار شود پشيمان مى شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانى هاست در سلامت مغرور و در گرفتارى نا اميد است اگر مصيبتى به او رسد به زارى خدا را مى خواند.

اگر به گشايش دست يافت مغرورانه از خدا روى بر مى گرداند، نفس به نيروى گمان ناروا، بر او چيرگى دارد، و او با قدرت يقين بر نفس چيره نمى گردد.

براى ديگران كه گناهى كمتر از او دارند نگران، و بيش از آنچه كه عمل كرده اميدوار است. اگر بى نياز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهيدست گردد، مأيوس و سست شود.

چون كار كند در آن كوتاهى ورزد، و چون چيزى خواهد زياده روى نمايد، چون در برابر شهوت قرار گيرد گناه را بر گزيده، توبه را به تأخير انداز، و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزيند، عبرت آموزى را طرح مى كند امّا خود عبرت نمى گيرد در پند دادن مبالغه مى كند امّا خود پند پذير نمى باشد.
سخن بسيار مى گويد، امّا كردار خوب او اندك است براى دنياى زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا براى آخرت جاويدان آسان مى گذرد سود را زيان، و زيان را سود مى پندار از مرگ هراسناك است امّا فرصت را از دست مى دهد.

گناه ديگرى را بزرگ مى شمارد، امّا گناهان بزرگ خود را كوچك مى پندارد، طاعت ديگران را كوچك و طاعت خود را بزرگ مى داند مردم را سرزنش مى كند، امّا خود را نكوهش نكرده با خود رياكارانه بر خورد مى كند.
خوشگذرانى با سرمايه داران را بيشتر از ياد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زيان ديگران حكم مى كند امّا هرگز به نفع ديگران بر زيان خود حكم نخواهد كرد.

ديگران را هدايت امّا خود را گمراه مى كند، ديگران از او اطاعت مى كنند، و او مخالفت مى ورزد، حق خود را به تمام مى گيرد امّا حق ديگران را به كمال نمى دهد، از غير خدا مى ترسد، امّا از پروردگار خود نمى ترسد.

سید رضی مى گويد: اگر در نهج البلاغه جز اين حكمت وجود نداشت، همين يك حكمت براى اندرز دادن كافى بود. اين سخن، حكمتى رسا، و عامل بينايى انسان آگاه، و عبرت آموز صاحب انديشه است.

* حکمت شماره 151

ضرورت آينده نگرى (اخلاقى):

هر كس را پايانى است، تلخ يا شيرين.

.

* حکمت شماره 152

توجه به فنا پذيرى (اخلاقى):

آنچه روى مى ‏آورد، باز مى‏ گردد، و چيزى كه باز گردد گويى هرگز نبوده است.

.

* حکمت شماره 153

صبر و پيروزى (اخلاقى، سياسى):

انسان شكيبا، پيروزى را از دست نمى ‏دهد، هر چند زمان آن طولانى شود.

.

* حکمت شماره 154

اهميّت نيّت ها (اخلاقى، سياسى):

آن كس كه از كار مردمى خشنود باشد، چونان كسى است كه همراه آنان بوده و هر كس كه به باطلى روى آورد، دو گناه بر عهده او باشد، گناه كردار باطل، و گناه خشنودى به كار باطل.

.

* حکمت شماره 155

ضرورت پايبندى به عهد و پيمان (اخلاق اجتماعى):

عهد و پيمان ها را پاس داريد به خصوص با وفاداران.

.

* حکمت شماره 156

ضرورت خداشناسى و اطاعت (اخلاقى، عبادى، اعتقادى):

خداى را اطاعت كنيد كه در نشناختن پروردگار عذرى نداريد.

.

* حکمت شماره 157

فراهم بودن راه هاى هدايت (اخلاقى، اقتصادى):

اگر چشم بينا داشته باشيد، حقيقت را نشانتان داده اند، اگر هدايت مى طلبيد شما را هدايت كردند، اگر گوش شنوا داريد، حق را به گوشتان خواندند.

.

* حکمت شماره 158

روش برخورد با دوستان بد (اخلاقى، اجتماعى):

برادرت را با احسانى كه در حق او مى كنى سرزنش كن، و شر او را با بخشش باز گردان.

.

* حکمت شماره 159

پرهيز از مواضع اتّهام (اخلاق اجتماعى):

كسى كه خود را در جايگاه تهمت قرار داد، نبايد جز خود را نكوهش كند.

.

* حکمت شماره 160

قدرت و زورگويى (اخلاقى، سياسى):

هر كس قدرت به دست آورد، زورگويى دارد.

.

* حکمت شماره 161

ارزش مشورت و پرهيز از خودمحورى (اخلاقى، سياسى، اجتماعى):

هر كس خود رأى شد به هلاكت رسيد، و هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقل هاى آنان شريك شد.

.

* حکمت شماره 162

ضرورت راز دارى (اخلاقى، سياسى):

آن كس كه راز خود را پنهان دارد، اختيار آن در دست اوست.

.

* حکمت شماره 163

فقر و نابودى (اقتصادى):

فقر مرگ بزرگ است.

.

* حکمت شماره 164

روش بر خورد با متجاوزان (اخلاقى، سياسى، اجتماعى):

رعايت حق كسى كه او حقش را محترم نمى شمارد نوعى بردگى است.

.

* حکمت شماره 165

پرهيز از نا فرمانى خدا (اخلاقى، اعتقادى):

هيچ اطاعتى از مخلوق، در نافرمانى پروردگار روا نيست.

.

* حکمت شماره 166

پرهيز از تجاوز به حقوق ديگران (اخلاق اجتماعى):

مرد را سرزنش نكنند كه چرا حقّش را با تأخير مى گيرد، بلكه سرزنش در آنجاست كه آنچه حقّش نيست بگيرد.

.

* حکمت شماره 167

خود پسندى و محروميت ها (اخلاقى):

خود پسندى مانع فزونى است.

.

* حکمت شماره 168

توجّه به فنا پذيرى دنيا (اخلاقى):

آخرت نزديك، و زمان ماندن در دنيا اندك است.

.

* حکمت شماره 169

آينده نگرى (اخلاقى، اعتقادى):

صبحگاهان براى آن كه دو چشم بينا دارد روشن است.

.

* حکمت شماره 170

ضرورت ترك گناه (اخلاقى):

ترك گناه آسان تر از در خواست توبه است.

.

* حکمت شماره 171

ره آورد شوم حرام خوارى (اخلاقى، اجتماعى):

بسا لقمه ‏اى گلوگير كه از لقمه ‏هاى فراوانى محروم مى‏ كند.

.

* حکمت شماره 172

نادانى و دشمنى ها (اخلاقى، علمى):

مردم دشمن چيزهايى هستند كه نمى دانند.

.

* حکمت شماره 173

ارزش مشورت ها (اخلاقى، اجتماعى):

آن كس كه از افكار و آراء گوناگون استقبال كند، صحيح را از خطا خوب شناسد.

.

* حکمت شماره 174

ارزش خشم در راه خدا (اخلاق سياسى، عقيدتى):

آن كس كه دندان خشم در راه خدا بر هم فشارد، بر كشتن باطل گرايان، توانمند گردد.

.

* حکمت شماره 175

راه درمان ترس (اخلاقى، علمى، تربيتى):

هنگامى كه از چيزى مى ترسى، خود را در آن بيفكن، زيرا گاهى ترسيدن از چيزى، از خود آن سخت تر است.

.

* حکمت شماره 176

ابزار رياست (بردبارى فراوان) (اخلاقى، مديريّتى):

بردبارى و تحمّل سختى ها، ابزار رياست است.

.

* حکمت شماره 177

روش برخورد با بدان (اخلاق اجتماعى):

بدكار را با پاداش دادن به نيكوكار آزار ده.

.

* حکمت شماره 178

روش نابود كردن بدى ها (اخلاقى، سياسى، اجتماعى):

بدى را از سينه ديگران، با كندن آن از سينه خود، ريشه كن نما.

.

* حکمت شماره 179

لجاجت و سستى اراده (اخلاقى، اجتماعى):

لجاجت تدبير را سست مى كند.

.

* حکمت شماره 180

طمع ورزى و بردگى (اخلاقى، اجتماعى):

طمع ورزى، بردگى هميشگى است.

.

* حکمت شماره 181

ارزش دورانديشى و پرهيز از كوتاهى (اخلاقى):

حاصل كوتاهى، پشيمانى، و حاصل دورانديشى، سلامت است.

.

* حکمت شماره 182

شناخت جايگاه سخن و سكوت (اخلاقى):

آنجا كه بايد سخن درست گفت، در خاموشى خيرى نيست، چنانكه در سخن نا آگاهانه نيز خيرى نخواهد بود.

.

* حکمت شماره 183

باطل گرايى و اختلاف (اخلاقى، سياسى):

دو دعوت به اختلاف نرسد جز اين كه يكى باطل باشد.

.

* حکمت شماره 184

ويژگى هاى اعتقادى امام عليه السّلام (اعتقادى):

از روزى كه حق براى من نمايان شد، هرگز دچار ترديد نشدم.

.

* حکمت شماره 185

ويژگى هاى اعتقادى امام على عليه السّلام (اخلاقى):

هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند، و هرگز گمراه نشدم، و كسى به وسيله من گمراه نشده است.

.

* حکمت شماره 186

آينده سخت ستمكاران (اخلاقى، سياسى):

آغاز كننده ستم، در قيامت انگشت به دندان مى گزد.

.

* حکمت شماره 187

ضرورت ياد قيامت (اخلاقى):

كوچ كردن نزديك است.

.

* حکمت شماره 188

ضرورت حق گرايى (اخلاقى، اعتقادى):

هر كس كه با حق در آويزد نابود مى گردد.

.

* حکمت شماره 189

ارزش صبر و خطر بى تابى (اخلاقى):

كسى را كه شكيبايى نجات ندهد، بى تابى او را هلاك گرداند.

.

* حکمت شماره 190

معيار امامت (اعتقادى، معنوى):

شگفتا! آيا معيار خلافت، صحابى پيامبر بودن است امّا صحابى بودن و خويشاوندى ملاك نيست؟

سيّد رضىّ گوید: (از امام شعرى در همين مسئله نقل شد كه به ابا بكر فرمود) اگر ادّعا مى كنى با شوراى مسلمين به خلافت رسيدى، چه شورايى بود كه رأى دهندگان حضور نداشتند و اگر خويشاوندى را حجّت مى آورى، ديگران از تو به پيامبر نزديك تر و سزاوارترند.

.

* حکمت شماره 191

مشكلات دنيا (اخلاقى):

همانا انسان در دنيا تخته نشان تيرهاى مرگ، و ثروتى است دستخوش تاراج مصيبت ها؛ با هر جرعه نوشيدنى، گلو رفتنى، و در هر لقمه اى، گلوگير شدنى است. و بنده نعمتى به دست نياورد جز آن كه نعمتى از دست بدهد، و روزى به عمرش افزوده نمى گردد جز با كم شدن روزى ديگر.

پس ما ياران مرگيم، و جان هاى ما هدف نابودى ها، پس چگونه به ماندن جاودانه اميدوار باشيم. در حالى كه گذشت شب و روز بنايى را بالا نبرده جز آن كه آن را ويران كرده، و به اطراف پراكند.

.

* حکمت شماره 192

پرهيز از زراندوزى (اخلاقى، اقتصادى):

اى فرزند آدم، آنچه را كه بيش از نياز خود فراهم كنى، براى ديگران اندوخته اى.

.

* حکمت شماره 193

راه به كار گرفتن قلب (اخلاقى، علمى، تربيتى):

دل ها را روى آوردن و پشت كردنى است، پس دل ها را آنگاه به كار واداريد كه خواهشى دارند و روى آوردنى، زيرا اگر دل را به اجبار به كارى وادارى كور مى گردد.

.

* حکمت شماره 194

ضرورت پرهيز از خشم و انتقام (اخلاقى، اجتماعى):

چون خشم گيرم، كى آن را فرو نشانم؟ در آن زمان كه قدرت انتقام ندارم، كه به من بگويند «اگر صبر كنى بهتر است»؟ يا آنگاه كه قدرت انتقام دارم كه به من بگويند «اگر عفو كنى خوب است»؟

.

* حکمت شماره 195

پرهيز از بخل ورزى (اخلاقى):

(در سر راه از كنار مزبله اى عبور مى كرد.) اين همان است كه بخيلان به آن بخل مى ورزند.

(و در روايت ديگرى نقل شد كه) اين چيزى است كه ديروز بر سر آن رقابت مى كرديد.

.

* حکمت شماره 196

عبرت آموزى از إتلاف اموال (اخلاقى، اقتصادى):

مالى كه نابودى آن تو را پند مى دهد، از دست نرفته است.

.

* حکمت شماره 197

روش درمان روح (روانشناسى بالينى) (اخلاقى، علمى):

اين دل ها همانند تن ها خسته مى شوند، براى نشاط آن به سخنان تازه حكيمانه روى بياوريد.

.

* حکمت شماره 198

ضرورت حكومت (اعتقادى، سياسى):

(وقتى شنيد كه خوارج مى گويند، حكومت فقط از آن خداست) سخن حقّى است كه از آن اراده باطل دارند.

.

* حکمت شماره 199

نكوهش اوباش (انسان هاى شرور) (اخلاقى، اجتماعى):

(در تعريف جمع اوباش، فرمود:) آنان چون گرد هم آيند پيروز شوند، و چون پراكنده شوند شناخته نگردند.
(و گفته شد كه امام فرمود:) آنان چون گرد هم آيند زيان رسانند، و چون پراكنده شوند سود دهند. (از امام پرسيدند: چون اوباش گرد هم آيند زيان رسانند را دانستيم، امّا چه سودى در پراكندگى آنان است، فرمود:) صاحبان كسب و كار و پيشه وران به كارهاى خود باز مى گردند، و مردم از تلاش آنان سود برند، بنّا به ساختن ساختمان، و بافنده به كارگاه بافندگى، و نانوا به نانوايى روى مى آورد.

.

* حکمت شماره 200

نكوهش انسان هاى شرور (اخلاقى، اجتماعى):

(جنايتكارى را حضور امام آوردند، كه جمعى اوباش همراه او بودند.) مبارك مباد، چهره هايى كه جز به هنگام زشتى ها ديده نمى شوند.

* حکمت شماره 201

امدادهاى الهى و حفظ انسان (اعتقادى، معنوى):

با هر انسانى دو فرشته است كه او را حفظ مى كنند، و چون تقدير الهى فرا رسد، تنهايش مى گذارند، كه همانا زمان عمر انسان، سپرى نگهدارنده است.

.

* حکمت شماره 202

واقع نگرى در مسائل سياسى (سياسى):

و درود خدا بر او (طلحه و زبير خدمت امام آمدند و گفتند با تو بيعت كرديم كه ما در حكومت شريك تو باشيم، فرمود:)

نه هرگز بلكه شما در نيرو بخشيدن، و يارى خواستن شركت داريد، و دو ياوريد به هنگام ناتوانى و درماندگى در سختى ها.

.

* حکمت شماره 203

ياد مرگ و پرهيزكارى (اخلاقى):

اى مردم از خدايى بترسيد كه اگر سخنى گوييد مى شنود، و اگر پنهان داريد مى داند، و براى مرگى آماده باشيد، كه اگر از آن فرار كنيد شما را مى يابد، و اگر بر جاى خود بمانيد شما را مى گيرد، و اگر فراموشش كنيد شما را از ياد نبرد.

.

* حکمت شماره 204

بى توجّهى به سپاسگذارى مردم (اخلاقى، اجتماعى):

ناسپاسى مردم تو را از كار نيكو باز ندارد، زيرا هستند كسانى، بى آن كه از تو سودى برند تو را مى ستايند، چه بسا ستايش اندك آنان براى تو، سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد. (و خداوند نيكوكاران را دوست دارد).

.

* حکمت شماره 205

گنجايش نامحدود ظرف علم (علمى):

هر ظرفى با ريختن چيزى در آن پر مى شود جز ظرف دانش كه هر چه در آن جاى دهى، وسعتش بيشتر مى شود.

.

* حکمت شماره 206

ره آورد حلم و بردبارى (اخلاقى، اجتماعى):

نخستين پاداش بردبار از بردبارى اش آن كه مردم در برابر نادان، پشتيبان او خواهند بود.

.

* حکمت شماره 207

ارزش همانند شدن با خوبان (اخلاقى، اجتماعى):

اگر بردبار نيستى، خود را به بردبارى بنماى، زيرا اندك است كسى كه خود را همانند مردمى كند و از جمله آنان به حساب نيايد.

.

* حکمت شماره 208

مراحل خودسازى (اخلاقى، تربيتى):

كسى كه از خود حساب كشد، سود مى برد، و آن كه از خود غفلت كند زيان مى بيند، و كسى كه از خدا بترسد ايمن باشد، و كسى كه عبرت آموزد آگاهى يابد، و آن كه آگاهى يابد مى فهمد، و آن كه بفهمد دانش آموخته 

.

* حکمت شماره 209

خبر از ظهور حضرت مهدى عليه السّلام (اعتقادى، سياسى):

دنيا پس از سركشى، به ما روى مى كند، چونان شتر مادّه بد خو كه به بچه خود مهربان گردد.
(سپس اين آيه را خواند): «و اراده كرديم كه بر مستضعفين زمين، منّت گذارده آنان را امامان و وارثان حكومت ها گردانيم».

.

* حکمت شماره 210

الگوهاى پرهيزكارى (اخلاقى، تربيتى):

از خدا بترسيد، ترسيدن انسان وارسته اى كه دامن به كمر زده و خود را آماده كرده، و در بهره بردن از فرصت ها كوشيده، و هراسان در اطاعت خدا تلاش كرده، و در دنياى زودگذر، و پايان زندگى و عاقبت كار، بدرستى انديشيده است.

.

* حکمت شماره 211

ارزش هاى اخلاقى (اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى):

بخشندگى، نگاه دارنده آبروست، و شكيبايى دهان بند بى خردان، و عفو زكات پيروزى، و دورى كردن، كيفر خيانتكار، و مشورت چشم هدايت است، و آن كس كه با رأى خود احساس بى نيازى كند به كام خطرها افتد.
و شكيبايى با مصيبت هاى شب و روز پيكار كند، و بى تابى زمان را در نابودى انسان يارى دهد، و برترين بى نيازى ترك آرزوهاست، و چه بسا عقل كه اسير فرمانروايى هوس است، و حفظ و به كار گيرى تجربه رمز پيروزى است، و دوستى نوعى خويشاوندى به دست آمده است، و به آن كس كه به ستوه آمده و توان تحمّل ندارد اعتماد نكن.

.

* حکمت شماره 212

خودپسندى آفت عقل (اخلاقى):

خودپسندى يكى از حسودان عقل است.

.

* حکمت شماره 213

تحمّل مشكلات و خشنودى (اخلاقى، تربيتى):

چشم از سختى خوار و خاشاك و رنج ها فرو بند تا همواره خشنود باشى.

.

* حکمت شماره 214

نرمخويى و كاميابى (اخلاقى، علمى):

كسى كه درخت شخصيّت او نرم و بى عيب باشد، شاخ و برگش فراوان است.

.

* حکمت شماره 215

اختلاف آفت انديشه (اخلاقى، سياسى):

اختلاف نابود كننده انديشه است.

.

* حکمت شماره 216

قدرت و تجاوزكارى: (اخلاقى، سياسى):

كسى كه به نوايى رسيد تجاوزكار شد.

.

* حکمت شماره 217

دگرگونى روزگار و شناخت انسان ها (اخلاقى، علمى):

در دگرگونى روزگار، گوهر شخصيّت مردان شناخته مى شود.

.

* حکمت شماره 218

حسادت آفت دوستى (اخلاقى، اجتماعى):

حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.

.

* حکمت شماره 219

آرزوها آفت انديشه (اخلاقى):

قربانگاه انديشه ها، زير برق آرزوهاست.

.

* حکمت شماره 220

عدالت در قضاوت (اخلاقى، قضايى):

داورى با گمان بر افراد مورد اطمينان، دور از عدالت است.

.

* حکمت شماره 221

آينده دردناك ستمكاران (اخلاقى، سياسى)

بدترين توشه براى قيامت، ستم بر بندگان است.

.

* حکمت شماره 222

بى توجّهى به بدى بدكاران (اخلاقى، اجتماعى):

خود را به بى خبرى نماياندن از بهترين كارهاى بزرگواران است.

.

* حکمت شماره 223

حياء و عيب پوشى (اخلاقى، اجتماعى):

آن كس كه لباس حياء بپوشد، كسى عيب او را نبيند.

.

* حکمت شماره 224

برخى از ارزش هاى اخلاقى (اخلاقى، اجتماعى)

با سكوت بسيار، وقار انسان بيشتر شود، و با انصاف بودن، دوستان را فراوان كند، و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود؛ و با فروتنى، نعمت كامل شود، و با پرداخت هزينه ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه، مخالفان را درهم شكند، و با شكيبايى در برابر بى خرد، ياران انسان زياد گردند.

.

* حکمت شماره 225

حسادت و بيمارى (اخلاقى، بهداشتى):

شگفتا كه حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند.

.

* حکمت شماره 226

طمع ورزى و خوارى (اخلاقى، اجتماعى):

طمعكار همواره زبون و خوار است.

.

* حکمت شماره 227

اركان ايمان (اعتقادى، معنوى):

(از ايمان پرسيدند) ايمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان، و عمل با اعضاء و جوارح استوار است.

.

* حکمت شماره 228

ارزش ها و ضدّ ارزش ها (اخلاقى، اجتماعى):

كسى كه از دنيا اندوهناك مى باشد، از قضاء الهى خشمناك است، و آن كس كه از مصيبت وارد شده شكوه كند از خدا شكايت كرده،و كسى كه نزد توانگرى رفته و به خاطر سرمايه اش برابر او فروتنى كند، دو سوّم دين خود را از دست داده است،و آن كس كه قرآن بخواند و وارد آتش جهنّم شود، حتما از كسانى است كه آيات الهى را بازيچه قرار داده است، و آن كس كه قلب او با دنياپرستى پيوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشكل است، اندوهى رها نشدنى، حرصى جدا نشدنى، و آرزويى نايافتنى

.

* حکمت شماره 229

ارزش قناعت و خوش خلقى (اخلاقى، اقتصادى):

آدمى را قناعت براى دولتمندى، و خوش خلقى براى فراوانى نعمت ها كافى است.

(از امام سؤال شد تفسير آيه، “فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً” چيست؟ فرمود) آن زندگى با قناعت است.

.

* حکمت شماره 230

راه به دست آوردن روزى (اقتصادى):

با آن كس كه روزى به او روى آورده شراكت كنيد، كه او توانگرى را سزاوارتر، و روى آمدن روزگار خوش را شايسته تر است.

.

* حکمت شماره 231

تعريف عدل و إحسان (اخلاقى، اقتصادى):

و درود خدا بر او، در تفسير آيه 90 سوره نحل «خدا به عدل و احسان فرمان مى دهد» فرمود: عدل، همان انصاف؛ و احسان، همان بخشش است.

.

* حکمت شماره 232

ره آورد إنفاق (اخلاقى، اقتصادى):

آن كس كه با دست كوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گيرد.

سید رضی مى گويد: (معنى سخن اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكى انفاق مى كند، هر چند كم باشد، خداوند پاداش او را بسيار مى دهد، و منظور از «دو دست» در اينجا دو نعمت است، كه امام عليه السّلام بين نعمت پروردگار، و نعمت از ناحيه انسان، را با كوتاهى و بلندى فرق گذاشته است كه نعمت و بخشش از ناحيه بنده را كوتاه، و از ناحيه خداوند را بلند قرار داده است، بدان جهت كه نعمت خدا هميشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا كه نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمتها است، بنا بر اين تمام نعمتها به نعمتهاى خدا باز مى گردد، و از آن سرچشمه مى گيرد).

.

* حکمت شماره 233

پرهيز از آغازگرى در مبارزه (اخلاق اجتماعى، سياسى):

(به فرزندش امام مجتبى عليه السّلام فرمود) كسى را به پيكار دعوت نكن، اما اگر تو را به نبرد خواندند بپذير، زيرا آغازگر پيكار تجاوزكار، و تجاوزكار شكست خورده است.

.

* حکمت شماره 234

تفاوت اخلاقى مردان و زنان (اخلاقى، علمى):

برخى از نيكوترين خلق و خوى زنان، زشت ترين اخلاق مردان است، مانند، تكبّر، ترس، بخل.
هر گاه زنى متكبّر باشد، بيگانه را به حريم خود راه نمى دهد، و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مى كند، و چون ترسان باشد از هر چيزى كه به آبروى او زيان رساند فاصله مى گيرد.

.

* حکمت شماره 235

نشانه خردمندى (اخلاقى):

(به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان، پاسخ داد:) خردمند آن است كه هر چيزى را در جاى خود مى نهد. (گفتند پس جاهل را تعريف كن فرمود) با معرّفى خردمند، جاهل را نيز شناساندم.

سید رضی گوید: يعنى جاهل كسى كه هر چيزى را در جاى خود نمى گذارد، بنا بر اين با ترك معرّفى مجدّد، جاهل را شناساند.

.

* حکمت شماره 236

زشتى دنياى حرام (اخلاقى، اعتقادى):

به خدا سوگند اين دنياى شما كه به انواع حرام آلوده است، در ديده من از استخوان خوكى كه در دست بيمارى جذامى باشد، پست تر است.

.

* حکمت شماره 237

اقسام عبادت (عبادى، معنوى):

گروهى خدا را به اميد بخشش پرستش كردند، كه اين پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستيدند و اين پرستش آزادگان است.

.

* حکمت شماره 238

مشكلات تشكيل خانواده (اخلاقى، اجتماعى):

زن و زندگى، همه اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اينكه چاره اى جز بودن با او نيست.

.

* حکمت شماره 239

زشتى سستى و سخن چينى: (اخلاقى، اجتماعى)

هر كس تن به سستى دهد، حقوق را پايمال كند، و هر كس سخن چين را پيروى كند دوستى را به نابودى كشاند.

.

* حکمت شماره 240

غصب و ويرانى (اقتصادى، سياسى):

سنگ غصبى در بناى خانه، مايه ويران شدن آن است.

(سید رضی گوید: اين سخن از رسول خدا نقل شده است، و اينكه سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام شبيه يكديگرند جاى شگفتى نيست براى اينكه هر دو از يك جا سر چشمه گرفته و در دو ظرف ريخته شده است).

.

* حکمت شماره 241

آينده دردناك ستمكاران (سياسى):

روزى كه ستمديده از ستمكار انتقام كشد، سخت تر از روزى است كه ستمكار بر او ستم روا مى داشت.

.

* حکمت شماره 242

ارزش ترس از خداوند (اخلاقى، اعتقادى):

از خدا بترس هر چند اندك، و ميان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازك.

.

* حکمت شماره 243

روش صحيح پاسخگويى (علمى):

هرگاه پاسخ ها همانند و زياد شد، پاسخ درست پنهان گردد.

.

* حکمت شماره 244

مسؤوليّت نعمت هاى الهى (اعتقادى، اجتماعى):

خدا را در هر نعمتى حقّى است، هر كس آن را بپردازد، فزونى يابد، و آن كس كه نپردازد و كوتاهى كند، در خطر نابودى قرار گيرد.

.

* حکمت شماره 245

كاستى قدرت و كنترل شهوت (اخلاقى، علمى):

هنگامى كه توانايى فزونى يابد، شهوت كاستى گيرد.

.

* حکمت شماره 246

هشدار از پشت كردن نعمت ها (معنوى):

از فرار نعمت ها بپرهيزيد، زيرا هر گريخته اى باز نمى گردد.

.

* حکمت شماره 247

ره آورد سخاوت (اقتصادى، اجتماعى):

بخشش بيش از خويشاوندى محبّت آورد.

.

* حکمت شماره 248

تقويت خوشبينى ها (اخلاق اجتماعى):

چون كسى به تو گمان نيك برد، خوشبينى او را تصديق كن.

.

* حکمت شماره 249

بهترين عمل ها (اخلاقى، تربيتى):

بهترين كارها آن است كه با ناخشنودى در انجام آن بكوشى.

.

* حکمت شماره 250

خداشناسى در حوادث روزگار (اعتقادى):

خدا را از سست شدن اراده هاى قوى، گشوده شدن گره هاى دشوار، و درهم شكسته شدن تصميم ها، شناختم.

* حکمت شماره 251

تلخى ها و شيرينى هاى دنيا و آخرت (اخلاقى، اعتقادى):

تلخكامى دنيا، شيرينى آخرت، و شيرينى دنياى حرام، تلخى آخرت است.

.

* حکمت شماره 252

فلسفه احكام الهى (اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى)

خدا «ايمان» را براى پاكسازى دل از شرك، و «نماز» را براى پاك بودن از كبر و خودپسندى، و «زكات» را عامل فزونى روزى، و «روزه» را براى آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را براى نزديكى و همبستگى مسلمانان، و «جهاد» را براى عزّت اسلام، و «امر به معروف» را براى اصلاح توده هاى ناآگاه، و «نهى از منكر» را براى بازداشتن بى خردان از زشتى ها، و «صله رحم» را براى فراوانى خويشاوندان و «قصاص» را براى پاسدارى از خون ها، و اجراى «حدود» را براى بزرگداشت محرّمات الهى، و ترك «مى گسارى» را براى سلامت عقل، و دورى از «دزدى» را براى تحقّق عفّت، و ترك «زنا» را براى سلامت نسل آدمى، و ترك «لواط» را براى فزونى فرزندان و «گواهى دادن» را براى به دست آوردن حقوق انكار شده، و ترك «دروغ» را براى حرمت نگهداشتن راستى، و «سلام» كردن را براى امنيّت از ترس ها، و «امامت» را براى سازمان يافتن امور امّت، و «فرمانبردارى از امام» را براى بزرگداشت مقام رهبرى، واجب كرد.

.

* حکمت شماره 253

روش سوگند دادن ستمكار (سياسى، اعتقادى):

آنگاه كه خواستيد ستمكارى را سوگند دهيد از او بخواهيد كه بگويد «از جنبش و نيروى الهى بيزار است»؛ زيرا اگر به دروغ سوگند خورد، پس از بيزارى، در كيفر او شتاب شود. امّا اگر در سوگند خود بگويد «به خدايى كه جز او خدايى نيست» در كيفرش شتاب نگردد، چه او خدا را به يگانگى ياد كرد.

.

* حکمت شماره 254

تلاش در انفاقهاى اقتصادى (اقتصادى):

اى فرزند آدم، خودت وصىّ مال خويش باش، امروز به گونه اى عمل كن كه دوست دارى پس از مرگت عمل كنند.

.

* حکمت شماره 255

تندخويى و جنون (اخلاقى، اجتماعى):

تندخويى بى مورد نوعى ديوانگى است، زيرا كه تندخو پشيمان مى شود، و اگر پشيمان نشد پس ديوانگى او پايدار است.

.

* حکمت شماره 256

حسادت و بيمارى (اخلاقى، بهداشتى):

سلامت تن در دورى از حسادت است.

.

* حکمت شماره 257

راه شاد كردن ديگران (اخلاق خانواده) (اخلاقى، اجتماعى):

اى كميل خانواده ات را فرمان ده كه روزها در به دست آوردن بزرگوارى، و شب ها در رفع نياز خفتگان بكوشند.
سوگند به خدايى كه تمام صداها را مى شنود، هر كس دلى را شاد كند، خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد كه به هنگام مصيبت چون آب زلالى بر او باريدن گرفته و تلخى مصيبت را بزدايد چنان كه شتر غريبه را از چراگاه دور سازند.

.

* حکمت شماره 258

صدقه و توانگرى (اخلاقى، اقتصادى):

هر گاه تهيدست شديد با صدقه دادن، با خدا تجارت كنيد.

.

* حکمت شماره 259

شناخت جايگاه وفادارى (اخلاقى اجتماعى، سياسى):

وفادارى با خيانتكاران نزد خدا نوعى خيانت، و خيانت به خيانتكاران نزد خدا وفادارى است.

 

.

* حکمت شماره 260

پرهيز از مهلت دادن هاى خدا (اعتقادى، معنوى):

بسا احسان پياپى خدا، گناهكار را گرفتار كند و پرده پوشى خدا او را مغرور سازد، و با ستايش مردم فريب خورد، و خدا هيچ كس را همانند مهلت دادن، مورد آزمايش قرار نداد.

 

اشاره به ظهور امام زمان عليه السّلام:

چون آنگونه شود، پيشواى دين قيام كند، پس مسلمانان پيرامون او چونان ابر پاييزى گرد آيند.

(سید رضی گوید: «يعسوب» يعنى بزرگ مسلمانان، و «قزع» يعنى ابرهاى پاييزى).

 

سخنورى:

 روايتى ديگر از امام: اين سخنران، زبردست ماهرى است.

سید رضی: «شحشح» يعنى مهارت دارد، به كسى كه خوب حرف مى زند يا خوب راه مى رود گويند، ولى در موارد ديگر «شحشح» يعنى فردى بخيل.

 

پرهيز از دشمنى كردن:

روايتى ديگر از امام: دشمنى، رنج ها و سختى هايى هلاك كننده دارد.

سید رضی: «قحم» يعنى مهلكه ها، زيرا دشمنى آنان را به هلاكت مى رساند، و به معنى سختى ها نيز آمده كه مى گويند «قحمة الاعراب»، يعنى روزگار سختى و گرسنگى عرب ها به گونه اى كه اموالشان تمام مى شود، و معنى «تقحّم» همين است كه مى گويند خشكسالى روستاييان را به سرزمين هاى سبز و آباد كشانده است).

 

سرپرستى زنان:

روايتى ديگر از امام: چون زنان بالغ شوند، خويشاوندان پدرى براى سرپرستى آنان سزاوارترند.

(سید رضی: «نص الحقائق» نیز روایت شده. منظور از «نصّ» آخرين درجه هر چيز است، مانند «نصّ» در سير، كه به معنى آخرين مرحله توانايى مركب است، هنگامى كه مى گوييم، «نصصت الرّجل عن الآمر» آنقدر سؤال از كسى بشود كه آنچه مى داند بيان كند، بنا بر اين «نصّ الحقاق» بمعنى رسيدن به مرحله بلوغ است كه پايان دوره كودكى است

اين جمله از فصيح ترين كنايات و شگفت آورترين آنها است، منظور امام اين است، هنگامى كه زنان باين مرحله برسند «عصبه» مردان خويشاوند پدرى كه محرم آنان هستند، مانند برادر، و عمو، به حمايت آنها سزاوارتر از مادرند، و هم چنين در انتخاب همسر براى آنها و منظور از حقاق مخالفت و درگيرى مادر، با عصبه، در مورد اين زن است، به طورى كه هر كدام به ديگرى مى گويد: من از تو احقّ هستم، گفته مى شود: «حاققته حقاقا» بمعنى رشد عقلى است، يعنى به مرحله اى برسد كه حقوق و احكام در باره او اجرا شود، اما آن كس كه نصّ الحقائق نقل كرده منظورش از حقايق، جمع «حقيقت» است.

اين بود معنايى كه «ابو عبيد قاسم بن سلام» براى اين جمله كرده است، اما نظر من اين است كه منظور از «نصّ الحقاق» اين است كه زن به مرحله اى برسد كه جائز باشد تزويج كند، و اختياردار حقوق خود شود، اين در حقيقت تشبيه به «حقاق» در شتر است چرا كه «حقاق» جمع حقّه و «حق» است به معنى شترى كه سه سالش تمام و آماده بهره بردارى است. «حقائق» نيز جمع حقّه است، بنا بر اين هر دو تعبير به يك معنى باز مى گردد، هر چند معنى دوم به روش عرب شبيه تر است).

 

تأثير ايمان در روح:

ايمان نقطه اى نورانى در قلب پديد آورد كه هر چه ايمان رشد كند آن نيز فزونى يابد.

سید رضی: لمظة نقطه سياه يا سفيد است، مى گويند فرس المظ، يعنى اسبى كه در لب او نقطه سپيدى باشد.

ضرورت پرداخت زكات:

هر گاه انسان طلبى دارد كه نمى داند وصول مى شود يا نه، پس از دريافت آن واجب است زكات آن را براى سالى كه گذشته، بپردازد.

سید رضی: بنا بر اين «دين ظنون» آن است كه طلبكار نمى داند آيا مى تواند از بدهكار وصول كند يا نه، گويا طلبكار در حال ظنّ و گمان است، گاهى اميد دارد كه بتواند آن را بستاند، و گاهى نه. اين از فصيح ترين سخنان است، همچنين هر كارى كه طالب آن هستى و نمى دانى در چه موضعى نسبت به آن خواهى بود، آن را «ظنون» گويند. و گفته اعشى شاعر عرب از همين باب است، آنجا كه مى گويد: چاهى كه معلوم نيست آب دارد يا نه، و از محلى كه باران گير باشد دور است، نمى شود آن را همچون فرات، كه پر از آب است و كشتى و شناگر ماهر را از پا در مى آورد، قرار داد.

چاه قديمى بيابانى را گويند، و ظنون آن است كه معلوم نيست آب دارد يا ن

 

اخلاق نظامى:

روايتى ديگر از امام (وقتى لشكرى را در راه جنگ مشايعت مى كرد فرمود): تا مى توانيد از زنان دورى كنيد.

سید رضی: معنى اين سخن آن كه از ياد زنان و توجّه دل به آنها در هنگام جنگ، اعراض كنيد، و از نزديكى با آنان امتناع ورزيد، چه اينكه اين كار بازوان حميّت را سست، و در تصميم شما خلل ايجاد مى نمايد، و از حركت سريع، و كوشش در جنگ باز مى دارد، هر كس كه از چيزى امتناع ورزد گفته مى شود «عذب عنه» و «عازب» و «عذوب» به معنى كسى است كه از خوردن و آشاميدن امتناع مى ورزد).

 

اميد به پيروزى:

روايتى ديگر از امام: مسلمان چونان تيراندازى ماهرى است كه انتظار دارد، در همان نخستين تيراندازى پيروز گردد.

سید رضی: ياسرون، كسانى هستند كه با تيرها بر سر شترى مسابقه مى دهند، و فالج، يعنى چيره دست پيروز، مى گويند «قد فلج عليهم و فلجهم» يعنى بر آنان پيروز شدند، و آنان را مغلوب كردند، و راجز مى گويد: چيره دستى را ديدم كه پيروز شد.)

 

جهاد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:

روايتى ديگر از امام: هر گاه آتش جنگ شعله مى كشيد، ما به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پناه مى برديم، كه در آن لحظه كسى از ما همانند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به دشمن نزديك تر نبود.

(سید رضی: وقتى ترس از دشمن بزرگ مى نمود، و جنگ به گونه اى مى شد كه گويا جنگجويان را مى خواهد در كام خود فرو برد، مسلمانان به پيامبر پناهنده مى شدند، تا رسول خدا شخصا به نبرد پردازد، و خداوند به وسيله او نصرت و پيروزى را بر آنان نازل فرمايد، و در سايه آن حضرت ايمن گردند. اما جمله «اذا احمرّ البأس» كنايه از شدّت كارزار است. در اين باره سخنان متعدّدى گفته شده كه بهترين آنها اينكه امام داغى جنگ را به شعله هاى سوزان آتش تشبيه كرده است، و از چيزهايى كه اين نظر را تقويت مى كند، سخن پيامبر در جنگ حنين است، هنگامى كه نبرد سخت شد و شمشير زدن مردم را در جنگ «هوازن» مشاهده كرد فرمود: «الآن حمى الوطيس» اكنون تنور جنگ داغ شد، «وطيس» تنور آتش است، بنا بر اين رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داغى و گرمى جنگ را به افروختگى و شدّت شعله ورى آتش تشبيه فرموده است).

.

* حکمت شماره 261

 

مظلوميّت امام على عليه السّلام (سياسى، تاريخى):

آن هنگام كه تهاجم ياران معاويه به شهر انبار، و غارت كردن آن را شنيد، تنها و پياده به طرف پادگان نظامى كوفه «نخيله» حركت كرد، مردم خود را به او رسانده، گفتند اى امير مؤمنان ما آنان را كفايت مى كنيم، فرمود) شما از انجام كار خود درمانده ايد چگونه كار ديگرى را برايم كفايت مى كنيد؟ اگر رعاياى پيش از من از ستم حاكمان مى ناليدند، امروز من از رعيّت خود مى نالم، گويى من پيرو، و آنان حكمرانند، يا من محكوم و آنان فرمانروايانند.

سید رضی گوید: وقتى سخن امام در يك سخنرانى طولانى كه برخى از آن را در ضمن خطبه هاى گذشته آورديم، به اينجا رسيد. (دو نفر از ياران جلو آمدند و يكى گفت: من جز خود و برادرم را در اختيار ندارم، اى امير المؤمنان فرمان ده تا هر چه خواهى انجام دهم، امام فرمود) شما كجا و آنچه من مى خواهم كجا؟

.

* حکمت شماره 262

مشكل حقّ ناشناسى (اعتقادى):

اى حارث تو زير پاى خود را ديدى، امّا به پيرامونت نگاه نكردى، پس سرگردان شدى. تو حق را نشناختى تا بدانى كه اهل حق چه كسانى مى باشند و باطل را نيز نشناختى تا باطل گرايان را بدانى.

حارث گفت: من و سعد بن مالك، و عبد اللّه بن عمر، از جنگ كنار مى رويم، امام فرمود: همانا سعد و عبد اللّه بن عمر، نه حق را يارى كردند، و نه باطل را خوار ساختند.

.

* حکمت شماره 263

مشكل هم نشينى با قدرتمندان (سياسى):

همنشين پادشاه، شير سوارى را ماند كه ديگران حسرت منزلت او را دارند، ولى خود مى داند كه در جاى خطرناكى قرار گرفته است.

.

* حکمت شماره 264

نيكى به بازماندگان ديگران (اخلاق اجتماعى):

به بازماندگان ديگران نيكى كنيد، تا حرمت بازماندگان شما را نگاه دارند.

.

* حکمت شماره 265

گفتار حكيمان و درمان (علمى، درمانى):

گفتار حكيمان اگر درست باشد درمان، و اگر نادرست، درد جان است.

.

* حکمت شماره 266

روش صحيح پاسخ دادن (علمى):

(شخصى از امام پرسيد كه ايمان را تعريف كن) درود خدا بر او، فرمود: فردا نزد من بيا تا در جمع مردم پاسخ گويم، كه اگر تو گفتارم را فراموش كنى ديگرى آن را در خاطرش سپارد، زيرا گفتار چونان شكار رمنده است، يكى آن را به دست آورد، و ديگرى آن را از دست مى دهد.

سید رضی گوید: پاسخ امام در حكمت 31 آمد كه آن را نقل كرديم كه ايمان را بر چهار شعبه تقسيم كرد.

.

* حکمت شماره 267

پرهيز از حرص ورزى در كسب روزى (اعتقادى، معنوى):

اى فرزند آدم اندوه روز نيامده را بر امروزت ميفزا، زيرا اگر روز نرسيده، از عمر تو باشد خدا روزى تو را خواهد رساند.

.

* حکمت شماره 268

اعتدال در دوستى ها و دشمنى ها (اخلاق اجتماعى، سياسى):

در دوستى با دوست مدارا كن، شايد روزى دشمن تو گردد، و در دشمنى با دشمن نيز مدارا كن، زيرا شايد روزى دوست تو گردد.

.

* حکمت شماره 269

روش برخورد با دنيا (اعتقادى، اخلاقى):

مردم در دنيا دو دسته اند، يكى آن كس كه در دنيا براى دنيا كار كرد، و دنيا او را از آخرتش بازداشت، بر بازماندگان خويش از تهيدستى هراسان، و از تهيدستى خويش در امان است، پس زندگانى خود را در راه سود ديگران از دست مى دهد.

و ديگرى آن كه در دنيا براى آخرت كار مى كند، و نعمت هاى دنيا نيز بدون تلاش به او روى مى آورد، پس بهره هر دو جهان را چشيده، و مالك هر دو جهان مى گردد، و با آبرومندى در پيشگاه خدا صبح مى كند، و حاجتى را از خدا درخواست نمى كند جز آن كه روا مى گردد.

.

* حکمت شماره 270

ضرورت حفظ اموال كعبه (تاريخى، فقهى، اقتصادى):

همانا قرآن بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هنگامى نازل گرديد كه اموال چهار قسم بود، اموال مسلمانان، كه آن را بر أساس سهم هر يك از وارثان، تقسيم كرد، و غنيمت جنگى كه آن را به نيازمندانش رساند، و خمس، كه خدا جايگاه مصرف آن را تعيين فرمود، و صدقات، كه خداوند راه هاى بخشش آن را مشخّص فرمود.

و زيور آلات و زينت كعبه از اموالى بودند كه خدا آن را به حال خود گذاشت، نه از روى فراموشى آن را ترك كرد، و نه از چشم خدا پنهان بود، تو نيز آن را به حال خود واگذار چنانكه خدا و پيامبرش آن را بحال خود واگذاشتند. عمر گفت: اگر تو نبودى رسوا مى شديم، و متعرّض زيور آلات كعبه نشد.

.

* حکمت شماره 271

روش صحيح قضاوت (قضايى):

برده اى كه از بيت المال است حدّى بر او نيست، زيرا مال خدا مقدارى از مال خدا را خورده است، امّا ديگرى بايد حدّ دزدى با شدّت بر او اجرا گردد. (سپس دست او را بريد).

.

* حکمت شماره 272

ضرورت استقامت در برداشتن كجى‌ها (سياسى):

اگر از اين فتنه ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگونى هاى بسيار پديد مى آورم.

.

* حکمت شماره 273

ضرورت توكّل به خداوند (اعتقادى):

به يقين بدانيد خداوند براى بنده خود هر چند با سياست و سخت كوش و در طرح و نقشه نيرومند باشد، بيش از آنچه كه در علم الهى وعده فرمود، قرار نخواهد داد، و ميان بنده، هر چند ناتوان و كم سياست باشد، و آنچه در قرآن براى او رقم زده حايلى نخواهد گذاشت.هر كس اين حقيقت را بشناسد و به كار گيرد، از همه مردم آسوده تر است و سود بيشترى خواهد برد. و آن كه آن را واگذارد و در آن شك كند، از همه مردم گرفتارتر و زيانكارتر است. چه بسا نعمت داده شده اى كه گرفتار عذاب شود، و بسا گرفتارى كه در گرفتارى ساخته شده و آزمايش گردد.پس اى كسى كه از اين گفتار بهرمند مى شوى، بر شكر گزارى بيفزاى، و از شتاب بى جا دست بردار، و به روزى رسيده قناعت كن.

.

* حکمت شماره 274

ضرورت عمل گرايى (اخلاقى، تربيتى):

علم خود را نادانى، و يقين خود را شك و ترديد مپنداريد، پس هر گاه دانستيد عمل كنيد، و چون به يقين رسيديد اقدام كنيد.

.

* حکمت شماره 275

ضدّ ارزش‌هاى اخلاقى (اخلاقى، اجتماعى):

طمع به هلاكت مى كشاند و نجات نمى دهد، و به آنچه ضمانت كند، وفادار نيست، و بسا نوشنده آبى كه پيش

از سيراب شدن گلو گيرش شد.و ارزش آنچه كه بر سر آن رقابت مى كنند، هر چه بيشتر باشد، مصيبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصيرت را كور مى كند، و آنچه روزى هر كسى است بى جستجو خواهد رسيد.

.

* حکمت شماره 276

پرهيز از دورويى‌ها (اخلاقى):

خدايا به تو پناه مى برم كه ظاهر من در برابر ديده ها نيكو، و درونم در آنچه كه از تو پنهان مى دارم، زشت باشد و بخواهم با اعمال و رفتارى كه تو از آن آگاهى، توجّه مردم را به خود جلب نمايم، و چهره ظاهرم را زيبا نشان داده با اعمال نادرستى كه درونم را زشت كرده به سوى تو آيم، تا به بندگانت نزديك، و از خشنودى تو دور گردم.

.

* حکمت شماره 277

سوگند امام عليه السّلام (اعتقادى):

نه، سوگند به خدايى كه با قدرت او شب تاريك را به سر برديم كه روز سپيدى در پى داشت، چنين و چنان نبود.

.

* حکمت شماره 278

ارزش تداوم عمل (اخلاقى، تربيتى):

كار اندكى كه ادامه يابد، از كار بسيارى كه از آن به ستوه آيى اميدوار كننده تر است.

.

* حکمت شماره 279

شناخت جايگاه واجبات و مستحبّات (عبادى):

هر گاه مستحبات به واجبات زيان رساند آن را ترك كنيد.

.

* حکمت شماره 280

ياد قيامت و آمادگى (اعتقادى، اخلاقى):

كسى كه به ياد سفر طولانى آخرت باشد، خود را آماده مى سازد.

.

* حکمت شماره 281

برترى عقل از مشاهده چشم (علمى):

انديشيدن همانند ديدن نيست، زيرا گاهى چشم ها دروغ مى نماياند، امّا آن كس كه از عقل نصيحت خواهد به او خيانت نمى كند.

.

* حکمت شماره 282

غرور، آفت پندپذيرى (اخلاقى):

ميان شما و پندپذيرى، پرده اى از غرور و خودخواهى وجود دارد.

.

* حکمت شماره 283

علل سقوط جامعه (اجتماعى، سياسى):

جاهلان شما پر تلاش، و آگاهان شما تن پرور و كوتاهى ورزند.

.

* حکمت شماره 284

دانش نابود كننده عذرها (علمى، اخلاقى):

دانش، راه عذر تراشى را بر بهانه جويان بسته است.

.

* حکمت شماره 285

ضرورت استفاده از فرصت ها (اخلاقى):

آنان كه وقتشان پايان يافته خواستار مهلتند، و آنان كه مهلت دارند كوتاهى مى ورزند.

.

* حکمت شماره 286

سرانجام خوشى ها (سياسى، اجتماعى):

مردم چيزى را نگفتند خوش باد، جز آن كه روزگار، روز بدى را براى او تدارك ديد.

.

* حکمت شماره 287

مشكل درك قضا و قدر (اعتقادى):

از قدر پرسيدند، پاسخ داد: راهى است تاريك، آن را مپیماييد، و دريايى است ژرف، وارد آن نشويد، و رازى است خدايى، خود را به زحمت نيندازيد.

.

* حکمت شماره 288

جهل و خوارى (علمى):

هر گاه خدا بخواهد بنده اى را خوار كند، دانش را از او دور سازد.

.

* حکمت شماره 289

الگوى كامل انسانيّت (اخلاقى، اجتماعى، تربيتى):

در گذشته برادرى دينى داشتم كه در چشم من بزرگ مقدار بود چون دنياى حرام در چشم او بى ارزش مى نمود، و از شكم بارگى دور بود، پس آنچه را نمى يافت آرزو نمى كرد، و آنچه را مى يافت زياده روى نداشت.
در بيشتر عمرش ساكت بود، امّا گاهى كه لب به سخن مى گشود بر ديگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش كنندگان را فرو مى نشاند.

به ظاهر ناتوان و مستضعف مى نمود، امّا در برخورد جدّى چونان شير پيشه مى خروشيد، يا چون مار بيابانى به حركت در مى آمد.

تا پيش قاضى نمى رفت دليلى مطرح نمى كرد، و كسى را كه عذرى داشت سرزنش نمى كرد، تا آن كه عذر او را مى شنيد.

از درد شكوه نمى كرد، مگر پس از تندرستى و بهبودى، آنچه عمل مى كرد مى گفت، و بدانچه عمل نمى كرد چيزى نمى گفت، اگر در سخن گفتن بر او پيشى مى گرفتند در سكوت مغلوب نمى گرديد. و بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود.

اگر بر سر دو راهى دو كار قرار مى گرفت، مى انديشيد كه كدام يك با خواسته نفس نزديك تر است با آن مخالفت مى كرد.

پس بر شما باد روى آوردن به اينگونه از ارزش هاى اخلاقى، و با يكديگر در كسب آنها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد، بدانيد كه به دست آوردن برخى از آن ارزش هاى اخلاقى بهتر از رها كردن همه است.

.

* حکمت شماره 290

مسؤوليّت نعمت ها (اعتقادى، اخلاقى):

اگر خدا بر گناهان وعده عذاب هم نمى داد، لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت هايش نافرمانى نشود.

.

* حکمت شماره 291

روش تسليت گفتن (اخلاق اجتماعى):

اى اشعث اگر براى پسرت اندوهناكى، به خاطر پيوند خويشاوندى سزاوارى، امّا اگر شكيبا باشى هر مصيبتى را نزد خدا پاداشى است. اى اشعث اگر شكيبا باشى تقدير الهى بر تو جارى مى شود و تو پاداش داده خواهى شد و اگر بى تابى كنى نيز تقدير الهى بر تو جارى مى شود و تو گناه كارى. اى اشعث پسرت تو را شاد مى ساخت و براى تو گرفتارى و آزمايش بود، و مرگ او تو را اندوهگين كرد در حالى كه براى تو پاداش و رحمت است.

.

* حکمت شماره 292

عزاى پيامبر عليه السّلام و بى تابى ها (اعتقادى):

به هنگام دفن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله: همانا شكيبايى نيكوست جز در غم از دست دادنت، و بى تابى ناپسند است جز در اندوه مرگ تو. مصيبت تو بزرگ، و مصيبت هاى پيش از تو و پس از تو ناچيزند.

.

* حکمت شماره 293

دوستى با احمق هرگز (اخلاقى، اجتماعى):

همنشين بى خرد مباش، كه كار زشت خود را زيبا جلوه داده، دوست دارد تو همانند او باشى.

.

* حکمت شماره 294

فاصله ميان شرق و غرب (علمى):

از فاصله ميان مشرق و مغرب پرسيدند، فرمود: به اندازه يك روز رفتن خورشيد.

.

* حکمت شماره 295

شناخت دوستان و دشمنان (اخلاقى، اجتماعى، سياسى):

دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نيز سه دسته اند، امّا دوستانت: دوست تو و دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو است، و امّا دشمنانت، پس دشمن تو، و دشمن دوست تو، و دوست دشمن تو است.

.

* حکمت شماره 296

پرهيز از دشمنى ها (اخلاقى):

شخصى را ديد كه چنان بر ضد دشمنش مى كوشيد كه به خود زيان مى رسانيد، فرمود: تو مانند كسى هستى كه نيزه در بدن خود فرو برد تا ديگرى را كه در كنار اوست بكشد.

.

* حکمت شماره 297

ضرورت عبرت گرفتن (اخلاقى، اجتماعى):

عبرت ها چقدر فراوانند و عبرت پذيران چه اندك.

.

* حکمت شماره 298

اعتدال در دشمنى ها (اخلاقى، سياسى):

كسى كه در دشمنى زياده روى كند گناهكار، و آن كس كه در دشمنى كوتاهى كند ستمكار است، و هر كس كه بى دليل دشمنى كند نمى تواند با تقوا باشد.

.

* حکمت شماره 299

نماز در نگرانى ها (اعتقادى):

آنچه كه بين من و خدا نارواست اگر انجام دهم و مهلت دو ركعت نماز داشته باشم كه از خدا عافيت طلبم، مرا اندوهگين نخواهد ساخت.

 

.

* حکمت شماره 300

شگفتى روزى بندگان (اعتقادى):

از امام پرسيدند چگونه خدا با فراوانى انسان ها به حسابشان رسيدگى مى كند؟ پاسخ داد: آن چنانكه با فراوانى آنان روزيشان مى دهد.

و باز پرسيدند چگونه به حساب انسان ها رسيدگى مى كند كه او را نمى بينند؟ فرمود همان گونه كه آنان را روزى مى دهد و او را نمى بينند.

* حکمت شماره 301

احتياط در فرستادن پيك‏ها و نامه‏ ها (اجتماعى، سياسى):

فرستاده تو بيانگر ميزان عقل تو، و نامه تو گوياترين سخنگوى تو است.

.

* حکمت شماره 302

نياز انسان به دعا (معنوى):

آن كس كه به شدّت گرفتار دردى است نيازش به دعا بيشتر از تندرستى است كه از بلا در امان است نمى ‏باشد.

.

* حکمت شماره 303

ارزش دنيا دوستى (اخلاقى، تربيتى):

مردم فرزندان دنيا هستند و هيچ كس را بر دوستى مادرش نمى‏ توان سرزنش كرد.

.

* حکمت شماره 304

دریافتن نیازمند (اخلاقى، تربيتى):

نيازمندى كه به تو روى آورده فرستاده خداست، كسى كه از يارى او دريغ كند، از خدا دريغ كرده، و آن كس كه به او بخشش كند، به خدا بخشيده است.

.

* حکمت شماره 305

غيرتمندى و ترك زنا (اخلاقى، اجتماعى):

غيرتمند هرگز زنا نمى كند.

.

* حکمت شماره 306

نگهدارندگى أجل (اعتقادى):

اجل، نگهبان خوبى است.

.

* حکمت شماره 307

مشكل مال غارت شده (اقتصادى): آدم داغدار مى خوابد، امّا مال غارت شده، نمى خوابد.

سید رضی گوید: معناى سخن امام عليه السّلام اين است كه انسان بر كشته شدن فرزندان بردبارى مى كند امّا در غارت و ربوده شدن اموال بردبار نيست.

.

* حکمت شماره 308

ره آورد دوستى پدران (اخلاق اجتماعى):

دوستى ميان پدران، سبب خويشاوندى فرزندان است، و خويشاوندى به دوستى نيازمندتر است از دوستى به خويشاوندى.

.

* حکمت شماره 309

ارزش گمان مؤمن (اخلاقى، معنوى):

از گمان مؤمنان بپرهيزيد كه خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است.

.

* حکمت شماره 310

ضرورت اطمينان به وعده هاى الهى (اعتقادى):

ايمان بنده اى درست نباشد جز آن كه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد كه در دست اوست.

.

* حکمت شماره 311

نفرين امام عليه السّلام (اعتقادى):

 (چون به شهر بصره رسيد خواست انس بن مالك را به سوى طلحه و زبير بفرستد تا آنچه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درباره آنان شنيده يادشان آورد، أنس، سر باز زد و گفت من آن سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را فراموش كردم، فرمود): اگر دروغ مى گويى خداوند تو را به بيمارى برص (سفيدى روشن) دچار كند كه عمّامه آن را نپوشاند.

سید رضی گوید: پس از نفرين امام (ع)، انس به بيمارى برص در سر و صورت دچار شد، كه همواره نقاب مى زد.

.

* حکمت شماره 312

روانشناسى عبادات (علمى، عبادى):

دل ها را روى آوردن و نشاط، و پشت كردن و فرارى است، پس آنگاه كه نشاط دارند آن را بر انجام مستحبّات واداريد، و آنگاه كه پشت كرده بى نشاط است، به انجام واجبات قناعت كنيد.

.

* حکمت شماره 313

جامعيّت قرآن (علمى):

در قرآن اخبار گذشتگان، و آيندگان، و احكام مورد نياز زندگى تان وجود دارد.

.

* حکمت شماره 314

روش برخورد با متجاوز (سياسى، اخلاقى):

سنگ را از همان جايى كه دشمن پرت كرده، باز گردانيد، كه شر را جز شر پاسخى نيست.

.

* حکمت شماره 315

روش نويسندگى (علمى، هنرى):

(به نويسنده خود عبيد اللّه بن ابى رافع دستور داد) در دوات ليقه بينداز، نوك قلم را بلند گير، ميان سطرها فاصله بگذار، و حروف را نزديك به يكديگر بنويس، كه اين شيوه براى زيبايى خط بهتر است.

.

* حکمت شماره 316

پيشوايى مؤمنان و تبهكاران (اعتقادى، اقتصادى):

من پيشواى مؤمنان، و مال، پيشواى تبهكاران است.

سید رضی گوید: معناى سخن امام اين است كه مؤمنان از من پيروى مى كنند و بدكاران پيرو مال مى باشند آنگونه كه زنبوران عسل از رئيس خود اطاعت دارند.

.

* حکمت شماره 317

اختلاف مسلمين و انحراف يهوديان (اعتقادى، سياسى):

ما در باره آنچه كه از او رسيده اختلاف كرديم، نه در خود او، امّا شما يهوديان، هنوز پاى شما پس از نجات از درياى نيل خشك نشده بود كه به پيامبرتان گفتيد: براى ما خدايى بساز، چنانكه بت پرستان خدايى دارند و پيامبر شما گفت: شما مردمى نادانيد.

.

* حکمت شماره 318

قاطعيّت در مبارزات (سياسى، نظامى):

از امام پرسيدند، با كدام نيرو بر حريفان خود پيروز شدى؟ فرمود:) كسى را نديدم جز آن كه مرا در شكست خود يارى مى داد.

سید رضی گوید: امام به اين نكته اشاره كرد كه هيبت و ترس او در دل ها جاى مى گرفت.

.

* حکمت شماره 319

ره آورد شوم تهيدستى (اقتصادى):

به پسرش محمد حنفيّه سفارش كرد اى فرزند من از تهيدستى بر تو هراسناكم، از فقر به خدا پناه ببر، كه همانا فقر، دين انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنى است.

.

* حکمت شماره 320

روش صحيح پرسيدن (علمى):

شخصى مسئله پيچيده اى سؤال كرد، فرمود) براى فهميدن بپرس، نه براى آزار دادن، كه نادان آموزش گيرنده، همانند داناست، و همانا داناى بى انصاف چون نادان بهانه جو است.

.

* حکمت شماره 321

قاطعيّت رهبرى در مشورت (سياسى، اجتماعى):

(عبد اللّه بن عباس در مسئله اى نظر داد كه امام آن را قبول نداشت و فرمود بر تو است كه رأى خود را به من بگويى، و من بايد پيرامون آن بينديشم، آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم بايد اطاعت كنى.

.

* حکمت شماره 322

ضرورت تقويت روحيّه مردم پس از جنگ (سياسى، اجتماعى):

 (وقتى امام از جنگ صفّين باز مى گشت به محلّه شباميان رسيد، آواز گريه زنان بر كشتگان جنگ را شنيد، ناگاه حرب بن شرحبيل شبامى بزرگ قبيله شباميان خدمت امام رسيد، به او فرمود: آيا آن گونه كه مى شنوم، زنان شما بر شما چيره شده اند؟ چرا آنان را از گريه و زارى باز نمى داريد؟

حرب پياده و امام سوار بر اسب مى رفتند، به او فرمود باز گرد، كه پياده رفتن رييس قبيله اى چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونى مؤمن است.

.

* حکمت شماره 323

علل انحراف خوارج (سياسى، اعتقادى):

در جنگ نهروان هنگامى كه از كنار كشتگان خوارج مى گذشت فرمود بدا به حال شما آن كه شما را فريب داد به شما زيان رساند. پرسيدند چه كسى آنان را فريفت، اى اميرالمؤمنين؟

فرمود شيطان گمراه كننده، و نفسى كه به بدى فرمان مى دهد، آنان را با آرزوها مغرور ساخت، و راه گناه را بر ايشان آماده كرد، و به آنان وعده پيروزى داد، و سرانجام به آتش جهنّم گرفتارشان كرد.

.

* حکمت شماره 324

خداترسی در خلوتگاهها (اعتقادى، اخلاقى، تربيتى):

از نافرمانى خدا در خلوت ها بپرهيزيد، زيرا همان كه گواه است، داورى كند.

.

* حکمت شماره 325

اندوه عزاى محمد بن ابى بكر (سياسى):

و درود خدا بر او، آنگاه كه خبر كشته شدن محمد بن ابى بكر را به او دادند فرمود همانا اندوه ما بر شهادت او، به اندازه شادى شاميان است، جز آن كه از آنان يك دشمن، و از ما يك دوست كم شد.

.

* حکمت شماره 326

مهلت پذيرش توبه (معنوى):

عمرى كه خدا از فرزند آدم پوزش را مى پذيرد شصت سال است.

.

* حکمت شماره 327

پيروزيهاى دروغين (سياسى، اخلاقى):

پيروز نشد آن كس كه گناه بر او چيرگى يافت، و آن كس كه با بدى پيروز شد شكست خورده است.

.

* حکمت شماره 328

وظيفه سرمايه داران (اقتصادى، اجتماعى):

همانا خداى سبحان روزى فقراء را در اموال سرمايه داران قرار داده است، پس فقيرى گرسنه نمى ماند جز به كاميابى توانگران، و خداوند از آنان در باره گرسنگى گرسنگان خواهد پرسيد.

.

* حکمت شماره 329

بى نيازى از عذر خواهى (اخلاق اجتماعى):

بى نيازى از عذر خواهى، گرامى تر از عذر راستين است.

.

* حکمت شماره 330

مسؤوليت نعمت ها (اعتقادى):

كمترين حق خدا بر عهده شما اينكه از نعمت هاى الهى در گناهان يارى نگيريد.

.

* حکمت شماره 331

ارزش اطاعت و بندگى (عبادى، اعتقادى):

خداى سبحان طاعت را غنيمت زيركان قرار داد آنگاه كه مردم ناتوان، كوتاهى كنند.

.

* حکمت شماره 332

مسؤوليّت رهبرى (سياسى):

حاكم اسلامى، پاسبان خدا در زمين اوست

.

* حکمت شماره 333

روانشناسى مؤمن (علمى، اجتماعى):

شادى مؤمن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان است. سينه اش از هر چيزى فراخ تر، و نفس او از هر چيزى خوارتر است. برترى جويى را زشت، و رياكارى را دشمن مى شمارد.

اندوه او طولانى، و همّت او بلند است، سكوتش فراوان، و وقت او با كار گرفته است، شكرگزار و شكيبا و ژرف انديش است. از كسى درخواست ندارد و نرم خو و فروتن است، نفس او از سنگ خارا سخت تر امّا در ديندارى از بنده خوارتر است.

.

* حکمت شماره 334

ياد مرگ و آرزوها (اخلاقى):

اگر بنده خدا أجل و پايان كارش را مى ديد، با آرزو و فريب آن دشمنى مى ورزيد.

.

* حکمت شماره 335

آفات اموال (اقتصادى):

براى هر كسى در مال او دو شريك است: وارث و حوادث.

.

* حکمت شماره 336

مسؤوليّت وعده دادن (اخلاقى، اجتماعى):

كسى كه چيزى از او خواسته اند تا وعده نداده آزاد است.

.

* حکمت شماره 337

ضرورت عمل گرايى (اخلاقى، تربيتى):

دعوت كننده بى عمل، چون تير انداز بدون كمان است.

.

* حکمت شماره 338

اقسام علم (علمى):

علم دو گونه است: علم فطرى و علم اكتسابى، علم اكتسابى اگر هماهنگ با علم فطرى نباشد سودمند نخواهد بود.

.

* حکمت شماره 339

قدرت و حاكميّت انديشه (سياسى):

استوارى رأى با كسى است كه قدرت و دارايى دارد، با روى آوردن قدرت، روى آورد، و با پشت كردن آن روى بر تابد.

.

* حکمت شماره 340

ارزش پاكدامنى و شكرگزارى (اخلاقى، اقتصادى):

پاكدامنى زيور تهيدستى، و شكرگزارى زيور بى نيازى (ثروتمندى) است.

.

* حکمت شماره 341

روز دردناك ظالم (سياسى):

روز انتقام گرفتن از ظالم سخت تر از ستمكارى بر مظلوم است.

.

* حکمت شماره 342

راه بى نيازى (اخلاق اجتماعى):

برترين بى نيازى و دارايى، نوميدى است از آنچه در دست مردم است.

.

* حکمت شماره 343

شناخت مردم و ضدّ ارزشها (سياسى، علمى):

گفتارها نگهدارى مى شود، و نهان ها آشكار، و هر كسى در گرو اعمال خويش است. و مردم گرفتار كمبودها و آفت هايند جز آن را كه خدا نگهدارد. در خواست كنندگانشان مردم آزار، و پاسخگويان به زحمت و رنج دچارند.و آن كس كه در انديشه از همه برتر است با اندك خشنودى يا خشمى از رأى خود باز مى گردد. و آن كس كه از همه استوارتر است از نيم نگاهى ناراحت شود يا كلمه اى او را دگرگون سازد.

.

* حکمت شماره 344

ضرورت توجّه به فنا پذيرى دنيا (اخلاقى، اقتصادى):

اى مردم از خدا بترسيد، چه بسا آرزومندى كه به آرزوى خود نرسيد، و سازنده ساختمانى كه در آن مسكن نكرد، و گرد آورنده اى كه زود آنچه را گرد آورده رها خواهد كرد، شايد كه از راه باطل گرد آورده، و يا حق ديگران را باز داشته، و با حرام به هم آميخته، كه گناهش بر گردن اوست، و با سنگينى بار گناه در مى گذرد، و با پشيمانى و حسرت به نزد خدا مى رود كه:در دنيا و آخرت زيان كرده و اين است زيانكارى آشكار.

.

* حکمت شماره 345

يكى از راههاى پاك ماندن (معنوى):

دست نيافتن به گناه نوعى عصمت است.

.

* حکمت شماره 346

مشكلات درخواست كردن (اخلاقى، اجتماعى):

آبروى تو چون يخى جامد است كه درخواست آن را قطره قطره آب مى كند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسى فرو مى ريزى.

.

* حکمت شماره 347

جايگاه ستايش (اخلاقى، اجتماعى):

ستودن بيش از آنچه كه سزاوار است نوعى چاپلوسى، و كمتر از آن، درماندگى يا حسادت است.

.

* حکمت شماره 348

سخت ترين گناه (اخلاقى):

سخت ترين گناه، آن كه گناهكار آن را كوچك بشمارد.

.

* حکمت شماره 349

الگوى انسان كامل (اخلاقى، معنوى):

آن كس كه در عيب خود بنگرد از عيب جويى ديگران باز ماند،

و كسى كه به روزى خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگين نباشد،

و كسى كه شمشير ستم بر كشد با آن كشته شود،

و آن كس كه در كارها خود را به رنج اندازد خود را هلاك سازد،

و هر كس خود را در گردابهاى بلا افكند غرق گردد،

و هر كس به جاهاى بدنام قدم گذاشت متّهم گرديد.

و كسى كه زياد سخن مى گويد زياد هم اشتباه دارد، و هر كس كه بسيار اشتباه كرد، شرم و حياء او اندك است، و آن كه شرم او اندك، پرهيزكارى او نيز اندك خواهد بود، و كسى كه پرهيزكارى او اندك است دلش مرده، و آن كه دلش مرده باشد، در آتش جهنّم سقوط خواهد كرد.

و آن كس كه زشتى هاى مردم را بنگرد، و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتى ها را مرتكب شود، پس او

احمق واقعى است.

قناعت، مالى است كه پايان نيابد،

و آن كس كه فراوان به ياد مرگ باشد در دنيا به اندك چيزى خشنود است،

و هر كس بداند كه گفتار او نيز از اعمال او به حساب مى آيد جز به ضرورت سخن نگويد.

.

* حکمت شماره 350

روانشناسى مردان ستمكار (سياسى، اجتماعى، اخلاقى):

مردم ستمكار را سه نشان است: با سركشى به ما فوق خود ستم روا دارد، و به زيردستان خود با زور و چيرگى ستم مى كند، و ستمكاران را يارى مى دهد.

* حکمت شماره 351

اميدوارى در سختى ها (معنوى):

چون سختى ها به نهايت رسد، گشايش پديد آيد، و آن هنگام كه حلقه هاى بلا تنگ گردد آسايش فرا رسد.

.

* حکمت شماره 352

اعتدال در پرداخت به امور خانواده (اخلاق اجتماعى، خانوادگى):

به برخى از ياران خود فرمود: بيشترين اوقات زندگى را به زن و فرزندت اختصاص مده، زيرا اگر زن و فرزندت از دوستان خدا باشند خدا آنها را تباه نخواهند كرد و اگر دشمنان خدايند، چرا غم دشمنان خدا را مى خورى.

.

* حکمت شماره 353

بزرگترين عيب (اخلاقى):

بزرگ ترين عيب آن كه چيزى را كه در خود دارى، بر ديگران عيب بشمارى.

.

* حکمت شماره 354

روش تبريك گفتن در تولّد فرزند (اجتماعى، اخلاقى):

(در حضور امام، شخصى با اين عبارت، تولّد نوزادى را تبريك گفت «قدم دلاورى يكّه سوار مبارك باد») درود خدا بر او، : چنين مگو بلكه بگو: خداى بخشنده را شكرگزار، و نوزاد بخشيده بر تو مبارك، اميد كه بزرگ شود و از نيكوكارى اش بهرمند گردى.

.

* حکمت شماره 355

پرهيز از تجمّل گرايى (اقتصادى، سياسى):

وقتى يكى از كارگزاران امام خانه با شكوهى ساخت به او ): سكّه هاى طلا و نقره سر بر آورده خود را آشكار ساختند، همانا ساختمان مجلّل بى نيازى و ثروتمندى تو را مى رساند.

.

* حکمت شماره 356

قدرت خداوند در روزى رسانى (اعتقادى):

از امام پرسيدند اگر در خانه مردى را به رويش بندند، روزى او از كجا خواهد آمد؟ 🙂 از آن جايى كه مرگ او مى آيد.

.

* حکمت شماره 357

روش تسليت گفتن (اخلاق اجتماعى):

مردمى را در مرگ يكى از خويشاوندانشان چنين تسليت گفت) مردن از شما آغاز نشده، و به شما نيز پايان نخواهد يافت. اين دوست شما به سفر مى رفت، اكنون پنداريد كه به يكى از سفرها رفته، اگر او باز نگردد، شما به سوى او خواهيد رفت.

.

* حکمت شماره 358

مسؤوليّت نعمت ها (اخلاقى، اقتصادى):

اى مردم، بايد خدا شما را به هنگام نعمت همانند هنگامه كيفر، ترسان بنگرد. زيرا كسى كه رفاه و گشايش را زمينه گرفتار شدن خويش نداند، پس خود را از حوادث ترسناك ايمن مى پندارد، و آن كس كه تنگدستى را آزمايش الهى نداند پاداشى را كه اميدى به آن بود از دست خواهد داد.

.

* حکمت شماره 359

راه خودسازى (اخلاقى، تربيتى):

اى اسيران آرزوها، بس كنيد زيرا صاحبان مقامات دنيا را تنها دندان حوادث روزگار به هراس افكند. اى مردم كار تربيت خود را خود بر عهده گيريد، و نفس را از عادت هايى كه به آن حرص دارد باز گردانيد.

.

* حکمت شماره 360

ضرورت پرهيز از بدگمانى (اخلاق اجتماعى):

شايسته نيست به سخنى كه از دهان كسى خارج شد، گمان بد ببرى، چرا كه براى آن برداشت نيكويى مى توان داشت.

.

* حکمت شماره 361

روش خواستن از خدا (عبادى، معنوى):

هر گاه از خداى سبحان درخواستى دارى، ابتدا بر پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) درود بفرست، سپس حاجت خود را بخواه، زيرا خدا بزرگوارتر از آن است كه از دو حاجت درخواست شده، يكى را برآورد و ديگرى را باز دارد.

.

* حکمت شماره 362

ضرورت پرهيز از جدال و درگيرى (اجتماعى، اخلاقى):

هر كس كه از آبروى خود بيمناك است از جدال بپرهيزد.

.

* حکمت شماره 363

نشانه بى خردى (اخلاقى):

شتاب پيش از توانايى بر كار، و سستى پس از به دست آوردن فرصت از بى خردى است.

.

* حکمت شماره 364

جايگاه پرسيدن (علمى):

از آنچه پديد نيامده نپرس، كه آنچه پديد آمده براى سرگرمى تو كافى است.

.

* حکمت شماره 365

ارزش هاى اخلاقى (اخلاقى، اجتماعى):

انديشه، آيينه اى شفّاف و عبرت از حوادث، بيم دهنده اى خير انديش است، و تو را در ادب كردن نفس همان بس كه از آنچه انجام دادنش را براى ديگران نمى پسندى بپرهيزى.

.

* حکمت شماره 366

هماهنگى علم و عمل (عملى، اخلاقى):

علم و عمل پيوندى نزديك دارند. و كسى كه دانست بايد به آن عمل كند، چرا كه علم، عمل را فراخواند، اگر پاسخش داد مى ماند و گر نه كوچ مى كند

.

* حکمت شماره 367

روش برخورد با دنيا (اخلاقى، معنوى):

اى مردم، كالاى دنياى حرام چون برگ هاى خشكيده وبا خيز است، پس از چراگاه آن دورى كنيد، كه دل كندن از آن لذّت بخش تر از اطمينان داشتن به آن است، و به قدر ضرورت از دنيا برداشتن بهتر از جمع آورى سرمايه فراوان است.

آن كس كه از دنيا زياد برداشت به فقر محكوم است، و آن كس كه خود را از آن بى نياز انگاشت در آسايش

است، و آن كس كه زيور دنيا ديدگانش را خيره سازد دچار كور دلى گردد.

و آن كس كه به دنياى حرام عشق ورزيد، درونش پر از اندوه شد، و غم و اندوه ها در خانه دلش رقصان گشت، كه از سويى سرگرمش سازند، و از سويى ديگر رهايش نمايند، تا آنجا كه گلويش را گرفته در گوشه اى بميرد، رگ هاى حيات او قطع شده، و نابود ساختن او بر خدا آسان، و به گور انداختن او به دست دوستان است.
امّا مؤمن با چشم عبرت به دنيا مى نگرد، و از دنيا به اندازه ضرورت برمى دارد، و سخن دنيا را از روى دشمنى مى شنود، چرا كه تا گويند سرمايه دار شد، گويند تهيدست گرديد، و تا در زندگى شاد مى شوند، با فرا رسيدن مرگ غمگين مى گردند، و اين اندوه چيزى نيست كه روز پريشانى و نوميدى هنوز نيامده است.

.

* حکمت شماره 368

فلسفه كيفر و پاداش (عبادى، معنوى):

همانا خداوند پاداش را بر اطاعت، و كيفر را بر نافرمانى قرار داد، تا بندگان را از عذابش برهاند، و به سوى بهشت كشاند.

.

* حکمت شماره 369

خبر از مسخ ارزش ها (اجتماعى، تاريخى سياسى):

روزگارى بر مردم خواهد آمد كه از قرآن جز نشانى، و از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدايت ويران است. مسجد نشينان و سازندگان بناهاى شكوهمند مساجد، بدترين مردم زمين مى باشند، كه كانون هر فتنه، و جايگاه هر گونه خطاكارى اند، هر كس از فتنه بر كنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر كس كه از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها كشانند، كه خداى بزرگ فرمايد: «به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم كه انسان شكيبا در آن سرگردان ماند» و چنين كرده است، و ما از خدا مى خواهيم كه از لغزش غفلت ها در گذرد.

.

* حکمت شماره 370

هدفدارى انسان و ضرورت تقوا (اخلاقى، اجتماعى):

اى مردم از خدا بترسيد، هيچ كس بيهوده آفريده نشد تا به بازى پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته اند تا خود را سرگرم كارهاى بى ارزش نمايد.

و دنيايى كه در ديده ها زيباست، جايگزين آخرتى نشود كه آن را زشت مى انگارند، و مغرورى كه در دنيا به بالاترين مقام رسيده، چون كسى نيست كه در آخرت به كمترين نصيبى رسيده است.

.

* حکمت شماره 371

ارزش هاى والاى اخلاقى (اخلاقى، معنوى، اجتماعى):

هيچ شرافتى برتر از اسلام، و هيچ عزّتى گرامى تر از تقوا، و هيچ سنگرى نيكوتر از پارسايى، و هيچ شفاعت كننده اى كار سازتر از توبه، و هيچ گنجى بى نياز كننده تر از قناعت، و هيچ مالى در فقر زدايى، از بين برنده تر از رضايت دادن به روزى نيست.

و كسى كه به اندازه كفايت زندگى از دنيا بردارد به آسايش دست يابد، و آسوده خاطر گردد، در حالى كه دنيا پرستى كليد دشوارى، و مركب رنج و گرفتارى است.

و حرص ورزى و خود بزرگ بينى و حسادت، عامل بى پروايى در گناهان است، و بدى، جامع تمام عيب ها است.

.

* حکمت شماره 372

عوامل استحكام دين و دنيا (علمى، اخلاقى، اقتصادى):

به جابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود اى جابر استوارى دين و دنيا به چهار چيز است:

عالمى كه به علم خود عمل كند، و جاهلى كه از آموختن سرباز نزند، و بخشنده اى كه در بخشش بخل نورزد، و فقيرى كه آخرت خود را به دنيا نفروشد.

پس هر گاه عالم علم خود را تباه كند، نادان به آموختن روى نياورد، هر گاه بى نياز در بخشش بخل ورزد، تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد.

اى جابر كسى كه نعمت هاى فراوان خدا به او روى كرد، نيازهاى فراوان مردم نيز به او روى آورد، پس اگر صاحب نعمتى حقوق واجب الهى را بپردازد، خداوند نعمت ها را بر او جاودانه سازد، و آن كس كه حقوق واجب الهى در نعمت ها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودى كشاند.

.

* حکمت شماره 373

مراحل امر به معروف و نهى از منكر (اخلاقى، اجتماعى، سياسى):

اى مؤمنان، هر كس تجاوزى را بنگرد، و شاهد دعوت به منكرى باشد، و در دل آن را انكار كند، خود را از آلودگى سالم داشته است،

و هر كس با زبان آن را انكار كند، پاداش آن داده خواهد شد، و از اوّلى برتر است و آن كس كه با شمشير به انكار بر خيزد تا كلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او راه رستگارى را يافته و نور يقين در دلش تابيده.

.

* حکمت شماره 374

مراحل امر به معروف و نهى از منكر (اخلاقى، اجتماعى، سياسى):

گروهى، منكر را با دست و زبان و قلب انكار مى كنند، آنان تمامى خصلت هاى نيكو را در خود گرد آورده اند.
گروهى ديگر، منكر را با زبان و قلب انكار كرده، امّا دست به كارى نمى برند، پس چنين كسى دو خصلت از خصلت هاى نيكو را گرفته و ديگرى را تباه كرده است.

و بعضى منكر را تنها با قلب انكار كرده، و با دست و زبان خويش اقدامى ندارند، پس دو خصلت را كه شريف تر است تباه ساخته اند و يك خصلت را به دست آورده اند.

و بعضى ديگر منكر را با زبان و قلب و دست رها ساخته اند كه چنين كسى از آنان، مرده اى ميان زندگان است.
و تمام كارهاى نيكو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهى از منكر، چونان قطره اى بر درياى موّاج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهى از منكر، نه اجلى را نزديك مى كنند، و نه از مقدار روزى مى كاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روى حاكمى ستمكار است.

.

* حکمت شماره 375

مراحل شكست در مبارزه (سياسى، نظامى، اخلاقى):

از ابى جحيفه نقل شد، گفت از امير مؤمنان شنيدم كه اوّلين مرحله از جهاد كه در آن باز مى مانيد، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلب هايتان مى باشد. پس كسى كه با قلب، معروفى را ستايش نكند، و منكرى را انكار نكند، قلبش واژگون گشته، بالاى آن پايين، و پايين قلب او بالا قرار خواهد گرفت.

.

* حکمت شماره 376

سر انجام حق و باطل (اعتقادى):

حق سنگين امّا گواراست، و باطل، سبك امّا كشنده.

.

* حکمت شماره 377

ضرورت ترسيدن از عذاب الهى (اعتقادى):

بر بهترين افراد اين امّت از عذاب الهى ايمن مباشيد زيرا كه خداى بزرگ : از كيفر خدا ايمن نيستند جز زيانكاران.
و بر بدترين افراد اين امّت از رحمت خدا نوميد مباشيد زيرا كه خداى بزرگ : «همانا از رحمت خدا نوميد نباشند جز كافران.

 .

* حکمت شماره 378

آثار شوم بخل ورزى (اخلاقى، اقتصادى):

بخل ورزيدن كانون تمام عيب ها، و مهارى است كه انسان را به سوى هر بدى مى كشاند.

.

* حکمت شماره 379

اقسام روزى و پرهيز از حرص زدن (اقتصادى، اعتقادى):

اى فرزند آدم روزى دو گونه است، روزيى كه تو آن را جويى، و روزيى كه تو را مى جويد، كه اگر به سراغش نروى به سوى تو آيد. پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت منه، كه بر طرف كردن اندوه هر روز از عمر تو را كافى است.

اگر سال آينده در شمار عمر تو باشد همانا خداى بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد، و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آنچه كار است.

كه هرگز جوينده اى در گرفتن سهم روزى تو بر تو پيشى نگيرد، و چيره شونده اى بر تو چيره نگردد، و آنچه براى تو مقدّر گشته بى كم و كاست به تو خواهد رسيد.

.

* حکمت شماره 380

ضرورت ياد مرگ (اخلاقى، معنوى):

چه بسيار كسانى كه در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسيدند، و چه بسيار كسانى كه در آغاز شب بر او حسد مى بردند و در پايان شب عزاداران به سوگشان نشستند.

.

* حکمت شماره 381

ضرورت راز دارى و كنترل زبان (اخلاقى، تربيتى):

سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشى، و چون گفتى، تو در بند آنى. پس زبانت را نگهدار چنانكه طلا و نقره خود را نگه مى ‏دارى، زيرا چه بسا سخنى كه نعمتى را طرد يا نعمتى را جلب كرد.

.

* حکمت شماره 382

ارزش سكوت (اخلاقى، تربيتى):

آنچه نمى دانى مگو، بلكه همه آنچه را كه مى دانى نيز مگو، زيرا خداوند بزرگ بر اعضاء بدنت چيزهايى را واجب كرده كه از آنها در روز قيامت بر تو حجّت آورد.

.

* حکمت شماره 383

تلاش در اطاعت و بندگى (اخلاقى، تربيتى):

بترس كه خداوند تو را به هنگام گناهان بنگرد، و در طاعت خويش نيابد، آن گاه از زيانكارانى. و هر گاه نيرومند شدى توانت را در طاعت پروردگار به كار گير، و هر گاه ناتوان گشتى، ناتوانى را در نافرمانى خدا قرار ده.

.

* حکمت شماره 384

راه چگونه زيستن (اخلاقى، تربيتى):

به دنيا آرامش يافتن در حالى كه ناپايدارى آن مشاهده مى گردد، از نادانى است، و كوتاهى در اعمال نيكو با وجود يقين به پاداش آن، زيانكارى است، و قبل از آزمودن اشخاص، اطمينان پيدا كردن از عجز و ناتوانى است.

.

* حکمت شماره 385

دنيا شناسى (علمى، معنوى):

از خوارى دنيا نزد خدا همان بس كه جز در دنيا، نافرمانى خدا نكنند، و جز با رها كردن دنيا به پاداش الهى نتوان رسيد.

.

* حکمت شماره 386

ضرورت استقامت (علمى، اخلاقى):

جوينده چيزى يا به آن يا به برخى از آن، خواهد رسيد

.

* حکمت شماره 387

شناخت خوبى ها و بدى ها (اخلاقى، اعتقادى):

خيرى كه در پى آن آتش باشد، خير نخواهد بود، و شرّى كه در پى آن بهشت است شرّ نخواهد بود. و هر نعمتى بى بهشت ناچيز است، و هر بلايى بى جهنّم، عافيّت است.

.

* حکمت شماره 388

فقر زدايى و سلامت (اقتصادى، بهداشتى):

آگاه باشيد كه فقر نوعى بلا است. و سخت تر از تنگدستى بيمارى تن و سخت تر از بيمارى تن، بيمارى قلب است، آگاه باشيد كه همانا عامل تندرستى تن، تقواى دل است.

.

* حکمت شماره 389

ضرورت عمل گرايى (اخلاقى، اجتماعى):

آن كس كه كردارش او را به جايى نرساند، بزرگى خاندانش، او را به پيش نخواهد راند.
[در نقل ديگرى آمده كه]: آن كس كه ارزش خويش را دست بدهد، بزرگى خاندانش او را سودى نخواهد رساند

.

* حکمت شماره 390

برنامه ريزى صحيح در زندگى (اخلاقى، اجتماعى، اخلاق خانواده):

مؤمن بايد شبانه روز خود را به سه قسم تقسيم كند، زمانى براى نيايش و عبادت پروردگار، و زمانى براى تأمين هزينه زندگى، و زمانى براى واداشتن نفس به لذّت هايى كه حلال و مايه زيبايى است.
و خردمند را نشايد جز آن كه در پى سه چيز حركت كند: كسب حلال براى تأمين زندگى، يا گام نهادن در راه آخرت، يا به دست آوردن لذّت هاى حلال.

.

* حکمت شماره 391

ضرورت ترك حرام و غفلت زدگى (اخلاقى، اعتقادى):

از حرام دنيا چشم پوش، تا خدا زشتى هاى آن را به تو نماياند، و غافل مباش كه لحظه اى از تو غفلت نشود.

.

* حکمت شماره 392

راه شناخت انسان ها (سخن گفتن) (علمى، اجتماعى):

سخن بگوييد تا شناخته شويد، زيرا كه انسان در زير زبان خود پنهان است.

.

* حکمت شماره 393

روش برخورد با دنيا (اخلاقى، اعتقادى):

از دنيا آن مقدار كه به تو مى رسد، بردار، و از آنچه پشت كند، روى گردان، و اگر نتوانى، در جستجوى دنيا نيكو تلاش كن. و از خداوند اندازه آن در نگذر.

.

* حکمت شماره 394

ارزش سخن (علمى، سياسى):

بسا سخن كه از حمله مسلّحانه كارگرتر است.

.

* حکمت شماره 395

ارزش قناعت (اقتصادى، اخلاقى):

هر مقدار كه قناعت كنى كافى است.

.

* حکمت شماره 396

راه خوب زيستن (اخلاقى، اجتماعى):

مرگ بهتر از تن به ذلّت دادن و به اندك ساختن بهتر از دست نياز به سوى مردم داشتن است. اگر به انسان نشسته در جاى خويش چيزى ندهند. با حركت و تلاش نيز نخواهند داد.

روزگار دو روز است، روزى به سود تو، و روزى به زيان تو است، پس آنگاه كه به سود تو است به خوشگذرانى و سركشى روى نياور، و آنگاه كه به زيان تو است شكيبا باش.

.

* حکمت شماره 397

عطر خوب (تجمّل و زيبايى، بهداشتى):

چه خوب است عطر مشك، تحمّل آن سبك و آسان، و بوى آن خوش و عطر آگين است.

.

* حکمت شماره 398

ترك غرور و ياد مرگ (اخلاقى، اعتقادى):

فخر فروشى را كنار بگذار، تكبّر و خود بزرگ بينى را رها كن، به ياد مرگ باش.

.

* حکمت شماره 399

حقوق متقابل پدر و فرزند (اخلاقى، حقوقى، تربيتى):

همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّى است. حق پدر بر فرزند اين است كه فرزند در همه چيز جز نافرمانى خدا، از پدر اطاعت كند. و حق فرزند بر پدر آن كه نام نيكو بر فرزند نهد، خوب تربيتش كند، و او را قرآن بياموزد.

.

* حکمت شماره 400

شناخت واقعيّت ها و خرافات (علمى، اعتقادى):

چشم زخم حقيقت دارد، استفاده از نيروهاى مرموز طبيعت حقيقت دارد، سحر و جادو وجود دارد، و فال نيك راست است، و رويداد بد را بد شگون دانستن، درست نيست.

بوى خوش درمان و نشاط آور، عسل درمان كننده و نشاط آور، سوارى بهبودى آور، و نگاه به سبزه زار درمان كننده و نشاط آور است.

* حکمت شماره 401

ضرورت هماهنگى با مردم (اخلاقى، اجتماعى):

هماهنگى در اخلاق و رسوم مردم، ايمن ماندن از دشمنى و كينه هاى آنان است.

.

* حکمت شماره 402

ضرورت موقعيّت شناسى (اخلاقى، تربيتى):

شخصى در حضور امام سخنى بزرگتر از شأن خود گفت، فرمود: پر در نياورده پرواز كردى، و در خردسالى آواز بزرگان سر دادى.

.

* حکمت شماره 403

پرهيز از كارهاى گوناگون (علمى، اخلاقى):

كسى كه به كارهاى گوناگون پردازد، خوار شده، پيروز نمى گردد.

.

* حکمت شماره 404

تفسير «لا حول و لا قوة الّا باللَّه» (علمى، تفسيرى):

از امام معنى لا حول و لا قوّة الا بالله، را پرسيدند. پاسخ داد: ما برابر خدا مالك چيزى نيستيم، و مالك چيزى نمى شويم جز آنچه او به ما بخشيده است، پس چون خدا چيزى به ما ببخشد كه خود سزاوارتر است، وظايفى نيز بر عهده ما گذاشته، و چون آن را از ما گرفت تكليف خود را از ما بر داشته است.

.

* حکمت شماره 405

جاهلان متظاهر به دين (اعتقادى، سياسى):

اى عمّار مغيره را رها كن، زيرا او از دين به مقدارى كه او را به دنيا نزديك كند، برگرفته، و به عمد حقائق را بر خود پوشيده داشت، تا شبهات را بهانه لغزش هاى خود قرار دهد.

.

* حکمت شماره 406

اخلاق تهيدستان و توانگران (اخلاقى، اجتماعى، اقتصادى):

چه نيكو است فروتنى توانگران برابر مستمندان، براى به دست آوردن پاداش الهى، و نيكوتر از آن خويشتندارى مستمندان برابر توانگران براى توكّل به خداوند است.

.

* حکمت شماره 407

ارزش عقل (علمى، معنوى):

خدا عقل را به انسانى نداد جز آن كه روزى او را با كمك عقل نجات بخشيد.

.

* حکمت شماره 408

سرانجام حق ستيزى (اعتقادى):

هر كس با حق در افتاد نابود شد.

.

* حکمت شماره 409

هماهنگى قلب و چشم (علمى):

قلب، كتاب چشم است (آنچه چشم بنگرد در قلب نشيند).

.

* حکمت شماره 410

ارزش پرهيزگارى (اخلاقى، معنوى):

تقوا در رأس همه ارزش هاى اخلاقى است.

.

* حکمت شماره 411

احترام به استاد (اخلاق اجتماعى، تربيتى):

با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتى سخن مگو، و با كسى كه راه نيكو سخن گفتن به تو آموخت، لاف بلاغت مزن.

.

* حکمت شماره 412

راه خود سازى (اخلاقى، تربيتى):

در تربيت خويش تو را بس كه از آنچه بر ديگران نمى پسندى دورى كنى.

.

* حکمت شماره 413

راه تحمّل مصيبت ها (اخلاقى، تربيتى):

در مصيبت ها يا چون آزادگان بايد شكيبا بود، و يا چون ابلهان خود را به فراموشى زد.

.

* حکمت شماره 414

راه تحمّل مصيبت ها (اخلاقى، تربيتى):

يا چون مردان بزرگوار شكيبا، و يا چون چهارپايان بى تفاوت باش.

.

* حکمت شماره 415

دنيا شناسى (اعتقادى، اخلاقى):

در وصف دنياى حرام فرمود دنيا فريب مى دهد، زيان مى رساند و تند مى گذرد. از اين رو خدا دنيا را پاداش دوستان خود نپسنديد، و آن را جايگاه كيفر دشمنان خود قرار نداد. و همانا مردم دنيا چون كاروانى باشند كه هنوز بار انداز نكرده كاروان سالار بانگ كوچ سر دهد تا بار بندند و برانند.

.

* حکمت شماره 416

روش برخورد با دنيا (اخلاقى، اقتصادى):

به فرزندش امام مجتبى عليه السّلام خطاب كرد: چيزى از دنياى حرام براى پس از مرگت باقى مگذار، زيرا آنچه از تو مى ماند نصيب يكى از دو تن خواهد شد، يا شخصى است كه آن را در طاعت خدا به كار گيرد، پس سعادتمند مى شود به چيزى كه تو را به هلاكت افكنده است. و يا شخصى كه آن را در نافرمانى خدا به كار گيرد، پس هلاك مى شود به آنچه كه تو جمع آورى كردى، پس تو در گناه او را يارى كرده اى، كه هيچ يك از اين دو نفر سزاوار آن نيستند تا بر خود مقدّم دارى.

.

* حکمت شماره 417

شرائط توبه و استغفار (اعتقادى، اخلاقى):

شخصى در حضور امام عليه السّلام بدون توجه لازم گفت: استغفر اللَّه، امام فرمود:

مادرت بر تو بگريد، مى دانى معناى استغفار چيست استغفار درجه والا مقامان است، و داراى شش معنا است؛ اوّل پشيمانى از آنچه گذشت

دوم به عدم بازگشت

سوم پرداختن حقوق مردم چنانكه خدا را پاك ديدار كنى كه چيزى بر عهده تو نباشد

چهارم تمام واجب هاى ضايع ساخته را به جا آورى

پنجم گوشتى كه از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كنى، چنانكه پوست به استخوان چسبيده گوشت تازه برويد

ششم رنج طاعت را به تن بچشانى چنانكه شيرينى گناه را به او چشانده بودى، پس آنگاه بگويى، استغفر اللَّه.

.

* حکمت شماره 418

ره آورد حلم (اخلاقى، اجتماعى):

حلم و بردبارى، خويشاوندى است.

.

* حکمت شماره 419

مشكلات انسان (علمى، اخلاقى):

بيچاره فرزند آدم، اجلش پنهان، بيمارى هايش پوشيده، اعمالش همه نوشته شده. پشّه اى او را آزار مى دهد، جرعه اى گلو گيرش شده او را از پاى در آورد، و عرق كردنى او را بد بو سازد.

.

* حکمت شماره 420

راه درمان شهوت، و عفو اهانت كننده (اخلاقى، سياسى):

اصحاب امام پيرامونش نشسته بودند كه زنى زيبا از آنجا گذشت، حاضران ديده به آن زن دوختند. امام فرمود همانا ديدگان اين مردان به منظره شهوت آميز دوخته شده و به هيجان آمده اند، هر گاه كسى از شما با نگاه به زنى به شگفتى آيد، با همسرش بياميزد كه او نيز زنى چون زن وى باشد.

مردى از خوارج گفت: خدا اين كافر را بكشد چقدر فقه مى داند مردم براى كشتن او برخاستند، امام فرمود: آرام باشيد، دشنام را با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن از گناه.

.

* حکمت شماره 421

ره آورد عقل (علمى):

عقل تو را كفايت كند كه راه گمراهى را از رستگارى نشانت دهد.

.

* حکمت شماره 422

ارزش نيكوكارى (اخلاقى، تربيتى):

كار نيك به جا آوريد، و آن را هر مقدار كه باشد كوچك نشماريد، زيرا كوچك آن بزرگ، و اندك آن فراوان است.

و كسى از شما نگويد كه: ديگرى در انجام كار نيك از من سزاوارتر است گر چه سوگند به خدا كه چنين است: خوب و بد را طرفدارانى است كه هر گاه هر كدام از آن دو را واگذاريد، انجامشان خواهند داد.

.

* حکمت شماره 423

ره آورد خودسازى (اعتقادى، اخلاقى)

كسى كه نهان خود را اصلاح كند، خدا آشكار او را نيكو گرداند، و كسى كه براى دين خود كار كند، خدا دنياى او را كفايت فرمايد، و كسى كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.

.

* حکمت شماره 424

ارزش عقل و بردبارى (اخلاقى):

بردبارى پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشيرى است برّان، پس كمبودهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان، و هواى نفس خود را با شمشير عقل بكش.

.

* حکمت شماره 425

مسؤوليّت توانگران (اعتقادى، اقتصادى):

خدا را بندگانى است كه براى سود رساندن به ديگران، نعمت هاى خاصّى به آنان بخشيده، تا آنگاه كه دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشان باقى مى گذارد، و هر گاه از بخشش دريغ كنند، نعمت ها را از دستشان گرفته و به دست ديگران خواهد داد.

.

* حکمت شماره 426

دو چيز ناپايدار (اقتصادى، معنوى):

سزاوار نيست كه بنده خدا به دو خصلت اعتماد كنند: تندرستى، و توانگرى، زيرا در تندرستى ناگاه او را بيمار بينى، و در توانگرى ناگاه او را تهيدست

.

* حکمت شماره 427

جايگاه شكوه كردن (اخلاقى، اجتماعى):

كسى كه از نياز خود نزد مؤمنى شكايت كند، گويى به پيشگاه خدا شكايت برده است، و كسى كه از نيازمندى خود نزد كافرى شكوه كند، گويى از خدا شكوه كرده است.

.

* حکمت شماره 428

شناخت روز عيد (اجتماعى، اخلاقى):

در يكى از روزهاى عيد فرمود اين عيد كسى است كه خدا روزه اش را پذيرفته، و نماز او را ستوده است، و هر روز كه خدا را نافرمانى نكنند، آن روز عيد است.

.

* حکمت شماره 429

اندوه سرمايه داران (اعتقادى):

بزرگ ترين حسرت ها در روز قيامت، حسرت خوردن مردى است كه مالى را به گناه گرد آورد، و آن را شخصى به ارث برد كه در اطاعت خداى سبحان، بخشش كرد، و با آن وارد بهشت شد، و گرد آورنده اوّلى وارد جهنّم گرديد.

.

* حکمت شماره 430

اندوه زر اندوزى (اعتقادى، اقتصادى):

همانا زيانكارترين مردم در معاملات، و نوميدترين مردم در تلاش، مردى است كه تن در گرد آورى مال خسته دارد، امّا تقديرها با خواست او هماهنگ نباشد، پس با حسرت از دنيا رود، و با بار گناه به آخرت روى آورد.

.

* حکمت شماره 431

اقسام روزى (اقتصادى، اعتقادى):

روزى بر دو قسم است: آن كه تو را مى خواهد، و آن كه تو او را مى جويى. كسى كه دنيا را خواهد، مرگ نيز او را مى طلبد تا از دنيا بيرونش كند، و كسى كه آخرت خواهد، دنيا او را مى طلبد تا روزى او را به تمام پردازد.

.

* حکمت شماره 432

ويژگى هاى دوستان خدا (اخلاقى، اجتماعى):

دوستان خدا آنانند كه به درون دنيا نگريستند آنگاه كه مردم به ظاهر آن چشم دوختند، و سر گرم آينده دنيا شدند آنگاه كه مردم به امور زودگذر دنيا پرداختند. پس هواهاى نفسانى كه آنان را از پاى در مى آورد، كشتند، و آنچه كه آنان را به زودى ترك مى كرد، ترك گفتند، و بهره مندى دنيا پرستان را از دنيا، خوار شمردند، و دست يابى آنان را به دنيا زودگذر دانستند.

با آنچه مردم آشتى كردند، دشمنى ورزيدند، و با آنچه دنيا پرستان دشمن شدند آشتى كردند. قرآن به وسيله آنان شناخته مى شود، و آنان به كتاب خدا آگاهند، قرآن به وسيله آنان پا بر جاست و آنان به كتاب خدا استوارند. به بالاتر از آنچه اميدوارند چشم نمى دوزند، و غير از آنچه كه از آن مى ترسند هراس ندارند.

.

* حکمت شماره 433

ضرورت توجّه به فنا پذيرى لذّت ها (اخلاقى، اعتقادى):

پايان لذّت ها، و بر جاى ماندن تلخى ها را به ياد آوريد.

.

* حکمت شماره 434

آزمودن انسان ها (علمى):

مردم را بيازماى، تا دشمن گردى.

سید رضى مى گويد: بعضى اين حكمت را از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل كردند، و نقل ثعلب از ابن اعرابى را تأييد مى كند كه اين كلام از على عليه السّلام است، اعرابى از مأمون نقل كرد: اگر على عليه السّلام نگفته بود «بيازماى تا دشمن گردى» من مى گفتم كه «دشمن دار تا بيازمايى».

.

* حکمت شماره 435

ارزش هاى والاى اخلاقى (اخلاقى، اعتقادى):

خدا درِ شكرگزارى را بر بنده اى نمى گشايد كه در فزونى نعمت ها را بر او ببندد،و در دعا را بر روى او باز نمى كند كه در اجابت كردن را نگشايد، و در توبه كردن را باز نگذاشته كه در آمرزش را بسته نگهدارد.

.

* حکمت شماره 436

راه شناخت بزرگواران (اجتماعى):

شايسته ترين مردم به بزرگوارى آن كه بزرگواران را با او بسنجند.

.

* حکمت شماره 437

شناخت عدل و بخشش (اجتماعى، اقتصادى):

از امام پرسيدند عدل يا بخشش، كدام يك برتر است، فرمود عدالت هر چيزى را در جاى خود مى نهد، در حالى كه بخشش آن را از جاى خود خارج مى سازد. عدالت تدبير عمومى مردم است، در حالى كه بخشش گروه خاصّى را شامل است، پس عدالت شريف تر و برتر است

.

* حکمت شماره 438

جهل و دشمنى (علمى، اجتماعى):

مردم دشمن آنند كه نمى دانند.

.

* حکمت شماره 439

تعريف زهد و پارسايى (اعتقادى، اخلاقى):

زهد بين دو كلمه از قرآن است، كه خداى سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد، و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد»؛ كسى كه بر گذشته افسوس نخورد، و به آينده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعايت كرده است.

.

* حکمت شماره 440

نقش خوابديدن ها در زندگى (علمى):

خواب ديدن ها چه بسا تصميم هاى روز را نقش بر آب كرده است.

.

* حکمت شماره 441

تجربه كارى و شناخت مديران (سياسى):

فرمانروايى، ميدان مسابقه مردان است.

.

* حکمت شماره 442

راه انتخاب شهرها براى زندگى (اجتماعى):

هيچ شهرى براى تو از شهر ديگر بهتر نيست، بهترين شهرها آن است كه پذيراى تو باشد

.

* حکمت شماره 443

ويژگى هاى مالك اشتر (اخلاقى):

مالك، چه مالكى! به خدا اگر كوه بود، كوهى كه در سرفرازى يگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگى سخت و محكم بود، كه هيچ رونده اى به اوج قلّه او نمى رسيد، و هيچ پرنده اى بر فراز آن پرواز نمى كرد.

.

* حکمت شماره 444

ارزش تداوم كار (علمى):

چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراوانى است كه رنج آور باشد.

.

* حکمت شماره 445

انسان شناسى (اخلاقى):

اگر در كسى خصلتى شگفت ديديد، همانند آن را نيز انتظار كشيد.

.

* حکمت شماره 446

ضرورت پرداخت ديون مردم (اقتصادى، حقوقى):

امام به پدر فرزدق، غالب بن صعصعه فرمود: شتران فراوانت چه شده اند؟ (پاسخ داد، اى امير مؤمنان، پرداخت حقوق آنها را پراكنده ساخت امام فرمود:) اين بهترين راه مصرف آن بود.

.

* حکمت شماره 447

ضرورت فقه در تجارت (اقتصادى):

كسى كه بدون آموزش فقه اسلامى تجارت كند، به ربا خوارى آلوده شود.

.

* حکمت شماره 447

راه برخورد با مصيبت ها (اعتقادى، اخلاقى):

كسى كه مصيبت هاى كوچك را بزرگ شمارد خدا او را به مصيبت هاى بزرگ مبتلا خواهد كرد.

.

* حکمت شماره 449

راه مبارزه با هوا پرستى (اخلاقى):

كسى كه خود را گرامى دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.

.

* حکمت شماره 450

پرهيز از شوخى كردن (اخلاق اجتماعى):

هيچ كس شوخى بيجا نكند جز آن كه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد.

* حکمت شماره 451

روش برخورد با مردم (اجتماعى، تربيتى):

دورى تو از آن كس كه خواهان تو است نشانه كمبود بهره تو در دوستى است، و گرايش تو به آن كس كه تو را نخواهد، سبب خوارى تو است.

.

* حکمت شماره 452

معيار شناخت فقر و غنا (اعتقادى، اقتصادى)

فقر و بى نيازى ما پس از عرضه شدن بر خدا آشكار خواهد شد.

.

* حکمت شماره 453

علل انحراف زبير (تاريخى، سياسى):

زبير همواره با ما بود تا آن كه فرزند نامباركش عبد اللَّه، پا به جوانى گذاشت.

.

* حکمت شماره 454

راه غرور زدايى (اعتقادى، علمى):

فرزند آدم را با فخر فروشى چه كار؟ او كه در آغاز نطفه اى گنديده، و در پايان مردارى بد بو است، نه مى تواند روزى خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.

 

.

* حکمت شماره 455

راه شناخت بزرگترين شاعر (هنرى، علمى):

از امام پرسيد بزرگ ترين شاعر عرب كيست فرمود: شاعران در يك وادى روشنى نتاخته اند تا پايان كار معلوم شود، و اگر ناچار بايد داورى كرد، پس پادشاه گمراهان، بزرگ ترين شاعر است. منظور امام “امرئ القيس” است.

.

* حکمت شماره 456

بهاى جان آدمى (اخلاقى):

آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد.

.

* حکمت شماره 457

تشنگان مال و علم (اخلاقى، اقتصادى):

دو گرسنه هرگز سير نشوند: جوينده علم و جوينده مال.

.

* حکمت شماره 458

نشانه هاى ايمان (اخلاق اجتماعى):

نشانه ايمان آن است كه راست بگويى، آنگاه كه تو را زيان رساند، و دروغ نگويى كه تو را سود رساند؛ و آن كه بيش از مقدار عمل سخن نگويى، و چون از ديگران سخن گويى از خدا بترسى.

.

* حکمت شماره 459

شناخت جايگاه جبر و اختيار (اعتقادى):

تقدير الهى چنان بر محاسبات ما چيره شود كه تدبير، سبب آفت زدگى باشد.

سید رضی مى گويد: «مفهوم اين حكمت در حكمت 16 با عبارت ديگرى نقل شد».

.

* حکمت شماره 460

ارزش صبر و تحمّل (اخلاقى، اجتماعى):

بردبارى و درنگ هم آهنگند و نتيجه آن بلند همّتى است.

.

* حکمت شماره 461

غيبت نشانه ناتوانى (اخلاقى، اجتماعى):

غيبت كردن تلاش ناتوان است.

.

* حکمت شماره 462

پرهيز از غرور زدگى در ستايش (اخلاقى، اجتماعى):

چه بسا كسانى كه با ستايش ديگران فريب خوردند.

.

* حکمت شماره 463

دنيا براى آخرت است (اعتقادى):

دنيا براى رسيدن به آخرت آفريده شد، نه براى رسيدن به خود.

.

* حکمت شماره 464

سرانجام دردناك بنى اميّه (تاريخى، اجتماعى، سياسى):

بنى اميّه را مهلتى است كه در آن مى تازند، پس آنگاه كه ميانشان اختلاف افتد كفتارها بر آنان دهان گشايند و بر آنان پيروز شوند.

سید رضی مى گويد: «مرود» بر وزن «منبر» از مادّه «ارواد» به معناى مهلت است و اين از فصيح ترين و زيباترين كلام است، گوئى امام عليه السّلام مهلت كوتاه بنى اميّه در حكومت را به ميدان مسابقه تشبيه كرده كه مسابقه دهندگان به ترتيب در يك مسير مشخّص به سوى يك هدف به پيش مى روند و آنگاه كه به هدف رسيدند نظم آنها درهم شكسته مى شود).

.

* حکمت شماره 465

ارزش هاى والاى انصار (تاريخى، اجتماعى، سياسى):

و درود خدا بر او، (در ستايش انصار فرمود:) به خدا سوگند آنها اسلام را پروراندند، چونان مادرى كه فرزندش را بپروراند، با توانگرى، با دست هاى بخشنده، و زبانهاى برنده و گويا.

.

* حکمت شماره 466

دقّت در مشاهدات (علمى):

چشم، بند ظرف حوادث است.

سید رضى گويد: اين كلام امام عليه السّلام از استعاره هاى شگفت است، كه نشستنگاه را به مشك، و چشم را به سربند آن تشبيه كرد، و آنگاه كه بند گشوده شود آنچه در مشك است بيرون ريزد. مشهور است كه اين سخن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، ولى عدّه اى آن را از امير المؤمنين عليه السّلام نقل كرده اند، اين حكمت را «مبرّد» در كتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده، و ما آن را در كتاب خود كه «مجازات آثار نبوى» نام دارد آورده ايم.

.

* حکمت شماره 467

وصف يكى از رهبران الهى (سياسى، اجتماعى):

بر آنان فرمانروايى حاكم شد، كه كارها را به پا داشت، و استقامت ورزيد، تا دين استوار شد.

.

* حکمت شماره 468

مسؤوليّت سرمايه دارى (اقتصادى، اجتماعى):

مردم را روزگارى دشوار در پيش است كه توانگر اموال خود را سخت نگهدارد، در صورتى كه به بخل ورزى فرمان داده نشد. خداى سبحان فرمود: «بخشش ميان خود را فراموش نكنيد.

بَدان در آن روزگار، بلند مقام و نيكان خوار گردند، و با درماندگان به ناچارى خريد و فروش مى كنند در حالى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از معامله با درماندگان نهى فرموده.

.

* حکمت شماره 469

پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام عليه السّلام (اخلاقى، اعتقادى):

دو كس نسبت به من هلاك مى گردند، دوستى كه زياده روى كند، و دروغ پردازى كه به راستى سخن نگويد.

سید رضی گوید: اين كلام مانند سخن ديگرى است كه فرمود دو تن نسبت به من هلاك گردند، دوستى كه از حد گذراند، و دشمنى كه بيهوده سخن گويد.

.

* حکمت شماره 470

تعريف توحيد و عدل (اعتقادى):

از امام نسبت به توحيد و عدل پرسيدند فرمود: توحيد آن است كه خدا را در وهم نيارى، و عدل آن است كه او را متّهم نسازى.

.

* حکمت شماره 471

شناخت جايگاه سخن و سكوت (علمى، اجتماعى):

در آنجا كه بايد سخن گفت، خاموشى سودى ندارد، و آنجا كه بايد خاموش ماند سخن گفتن خيرى نخواهد داشت.

.

* حکمت شماره 472

دعاى باران (نيايشى، معنوى):

در دعا به هنگام طلب باران فرمود خدايا ما را با ابرهاى رام سيراب كن، نه ابرهاى سركش.

سید رضى گويد: اين كلمات از فصيح ترين و شگفتى آورترين كلمات اديبانه است كه ابرهاى سركش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه كرد كه بار از پشت مى افكنند و سوارى نمى دهند، و ابرهاى رام را به شتران رام تشبيه كرد كه به راحتى شير داده، و سوارى مى دهند.

.

* حکمت شماره 473

ارزش رنگ كردن و آرايش (تجمّل و زيبايى):

به امام گفتند چه مى شد موى خود را رنگ مى كردى فرمود: رنگ كردن مو، آرايش است، امّا ما، در عزاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به سر مى بريم.

.

* حکمت شماره 474

ارزش عفّت و پاكدامنى (اخلاقى):

پاداش مجاهد شهيد در راه خدا، بزرگ تر از پاداش عفيف پاكدامنى نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمى گردد، همانا عفيف پاكدامن، فرشته اى از فرشته هاست.

.

* حکمت شماره 475

ارزش قناعت (اقتصادى، اخلاقى):

قناعت مالى است كه پايان نمى پذيرد.

.

* حکمت شماره 476


راه كشور دارى (سياسى، نظامى):

چون زياد بن ابيه را به جاى عبد اللَّه بن عباس، به فارس و شهرهاى پيرامون آن حكومت داد، او را در دستورالعمل طولانى از گرفتن ماليات تا به هنگام نهى فرمود: عدالت را بگستران، و از ستمكارى پرهيز كن، كه ستم رعيّت را به آوارگى كشاند، و بيدادگرى به مبارزه و شمشير مى انجامد.

.

* حکمت شماره 477

بزرگ ترين گناه (اعتقادى):

سخت ترين گناهان، گناهى است كه گناهكار آن را سبك شمارد.

.

* حکمت شماره 478

مسؤوليّت آگاهان (علمى، اعتقادى):

خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آن كه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند.

.

* حکمت شماره 479

بدترين دوست (اخلاق اجتماعى)

بدترين دوست آن كه براى او به رنج و زحمت افتى.

.

* حکمت شماره 480

آفت دوستى (اخلاق اجتماعى):

وقتى مؤمن برادرش را به خشم آورد، به يقين از او جدا شده است.

سید رضى مى گويد: حشمه و احشمه، يعنى او را به خشم آورد، برخى گفته اند، يعنى او را شرمنده ساخت و «احتشم» به معناى فراهم آوردن چنين حالتى است كه زمينه جدائى را پديد مى آورد.