خطبه های نهج البلاغه

توضیحات

خطبه اول: آفرینش آسمان و زمین و آدم

خطبه دوم: مردم پیش از بعثت، وصف پیامبر(ص) و گروهی از مردم

معروف خطبه سوم: به خطبه شقشقیه و درباره خلافت

خطبه چهارم: پند و اندرز به مردم

خطبه پنجم: پس از رحلت پیامبر (ص) و واقعه سقیفه ، در پاسخ به ابوسفیان و عباس

خطبه ششم: آماده برای اجرای حق

خطبه هفتم: مذمت دنباله‌روان شیطان (بیعت‌شکنان)

خطبه هشتم: زبیر و بیعت او

خطبه نهم: بیعت‌شکنان

خطبه دهم: حزب شیطان

خطبه یازدهم: توصیه به پایداری خطاب به محمد حنفیه

خطبه دوازدهم:یکی از یارانش درباره جنگ جمل

خطبه سیزدهم: نکوهش مردم بصره

خطبه چهاردهم: نکوهش بصره

خطبه پانزدهم: بخشش‌های عثمان بن عفان

خطبه شانزدهم: پس از بیعت مردم

خطبه هفدهم:قاضی ناشایست

خطبه هجدهم:نکوهش اختلاف رأی عالمان

خطبه نوزدهم:خطاب به اشعث بن قیس

خطبه بیستم:نکوهش یاران به سبب غفلتشان

خطبه بیست و یکم:مرگ و رستاخیز

خطبه بیست و دوم:بیعت‌شکنان و نکوهش آنان

خطبه بیست و سوم:رعایت حال تنگدستان

خطبه بیست و چهارم:سستی‌نکردن در جنگ

خطبه بیست و پنجم:نکوهش سپاهیان بعد از پیشروی دشمن

خطبه بیست و ششم:عربِ پیش از اسلام، بی‌یاوری حضرت، نکوهش عمرو عاص

خطبه بیست و هفتم: برانگیختن بر جهاد

خطبه بیست و هشتم:پند یاران و سفارش به پارسایی

خطبه بیست و نهم:حمله ضحاک بن قیس به حاجیان

خطبه سی ام:کشته‌شدن عثمان

خطبه سی و یکم:خطاب به ابن‌عباس که سوی زبیر فرستادش

خطبه سی و دوم:مردم پنج دسته‌اند

خطبه سی و سوم:جنگ با اهل بصره

خطبه سی و چهارم:برانگیختن مردم برای نبرد با شامیان

خطبه سی و پنجم:بعد از حکمیت

خطبه سی و ششم:هشدار به خوارج

خطبه سی و هفتم: فضیلت‌های آن حضرت

خطبه سی و هشتم:معنای شُبهه و سبب نامگذاری آن

خطبه سی و نهم: نکوهش یاران به دلیل سستی در جنگ

خطبه چهلم:در پاسخ شعار خوارج (لا حکم الا لله)

خطبه چهل و یکم:توصیه به وفاداری و نهی از پیمان‌شکنی

خطبه چهل و دوم: انذار یاران از هواپرستی

خطبه چهل و سوم:علت درنگ در جنگ با شامیان

خطبه چهل و چهارم:سرزنش مصقلة بن هبیره

خطبه چهل و پنجم:نکوهش دنیا

خطبه چهل و ششم:دعای هنگام عزیمت به شام

خطبه چهل و هفتم:درباره کوفه

خطبه چهل و هشتم:هنگام رفتن برای نبرد صفین

خطبه چهل و نهم:صفات الهی

خطبه پنجاهم:فتنه و سرچشمه آن

خطبه پنجاه و یکم:هنگام تسلط معاویه و لشکریان بر فرات

خطبه پنجاه و دوم:ترک دنیاپرستی

خطبه پنجاه و سوم:قربانی در منا

خطبه پنجاه و چهارم: بیعت مردم با امام، جنگ با پیمان‌شکنان

خطبه پنجاه و پنجم:تأخیر فرمان جنگ صفین

خطبه پنجاه و ششم:وصف یاران رسول خدا(ص) در کار جهاد و گله از یاران خود

خطبه پنجاه و هفتم: انذار یاران از حکومت معاویه

خطبه پنجاه و هشتم:خوارج

خطبه پنجاه و نهم:خبردادن از پایان کار خوارج

خطبه شصتم:ادامه‌داشتن خوارج

خطبه شصت و یکم:پس از من خوارج را مکشید

خطبه شصت و دوم: در پاسخ به تهدید به قتل

خطبه شصت و سوم:نکوهش دنیا

خطبه شصت و چهارم:مبادرت به اعمال نیک

خطبه شصت و پنجم:صفات الهی

خطبه شصت و ششم:تعلیم جنگ

خطبه شصت و هفتم:حادثه سقیفه و انصار

خطبه شصت و هشتم:چون خبر شهادت محمد بن ابوبکر را شنید

خطبه شصت و نهم:توبیخ برخی از یاران (درباره جنگ)

خطبه هفتاد:دیدن پیامبر(ص) در خواب و شکایت از مردم

خطبه هفتاد و یک: در نکوهش عراقیان

خطبه هفتاد و دو:طرز درودفرستان بر پیامبر(ص) و آل او

خطبه هفتاد و سه:مروان بن حکم

خطبه هفتاد و چهار: هنگام بیعت شورا با عثمان

خطبه هتفاد و پنج:تهمت بنی‌امیه به امام درباره قتل عثمان

خطبه هفتاد و شش:تشویق به عمل نیکو

خطبه هفتاد و هفت:هنگامی که سعید بن عاص حق امام را نداد

خطبه هفتاد و هشت:نیایش با خدا

خطبه هفتاد و نه: پاسخ اخترشناس

خطبه هشتاد:نکوهش زنان

خطبه هشتاد و یک:زهد و پارسایی

خطبه هشتاد و دو:توصیف دنیا

خطبه هشتاد و سه:خطبه غراء درباره نعمت خدا، سفارش به تقوا، پرهیز از دنیا،آمدن قیامت

خطبه هشتاد و چهار:عمرو بن عاص

خطبه هشتاد و پنج:صفات جلال خداوند، عبرت‌گیری، توصیف بهشت

خطبه هشتاد و شش:صفات الهی، توصیه به ترس از خدا، حجت‌های خدا بر مردم

خطبه هشتاد و هفت:صفات پرهیزکاران، صفات فاسقان، عترت پیامبر(ص)

خطبه هشتاد و هشت:سبب هلاکت ملت‌ها و مهلت خداوند به آنان

خطبه هشتاد و نه:پیامبر(ص) و رسالت او، عبرت‌گرفتن از پیشینیان

خطبه نود:صفات الهی، پند به مردم

خطبه نود و یک:خطبه اشباح

خطبه نود و دو: وقتی مردم خواستند با امام بیعت کنند

خطبه نود و سه:فضیلت‌های امام

خطبه نود و چهار:بزرگی خدا، وصف پیامران

خطبه نود و پنج: وصف پیامبر(ص)

خطبه نود و شش:وصف خدا و حضرت رسول(ص)

خطبه نود و هفت: موعظه و نکوهش یاران

خطبه نود و هشت:حکومت ستمکاران (بنی‌امیه)

خطبه نود و نه:سفارش به ترک دنیا و عبرت از گذشتگان

خطبه صد:رسول خدا(ص) و اهل بیتش

خطبه صد و یک:خبر از حوادث آینده و مخالفت مردم با امام

خطبه صد و دو:خبر از فتنه‌های آینده

خطبه صد و سه:اندرز مردم و آگاهی‌دادن از آینده

خطبه صد و چهار:نعمت الهی، پیامبر(ص)، اندرز یاران

خطبه صد و پنج:وصف پیامبر(ص)، انذار بنی‌امیه و موعظه مردم

خطبه صد و شش:شُکوه اسلام، پیامبر(ص)، اندرز یاران

خطبه صد و هفت:ستودن سپاهیان

خطبه صد و هشت:خبر از حوادث بزرگ

خطبه صد و نه:قدرت الهی، پیامبر(ص) و خاندانش، وصف فرشتگان، مرگ و دشواری‌های آن

خطبه صد و ده: ارکان دین اسلام

خطبه صد و یازده: نکوهش دنیاپرستی

خطبه صد و دوازده:ملک الموت

خطبه صد و سیزده: نکوهش دنیاپرستی

خطبه صد و چهارده: پند و اندرز به مردم

خطبه صد و پانزده:طلب باران

خطبه صد و شانزده:اندرز یاران و خبر از آینده

خطبه صد و هفده:بخل در اموال و جان

خطبه صد و هجده:ستودن یاران شایسته

خطبه صد و نوزده:برانگیختن مردم به جهاد

خطبه صد و بیست:بیان فضیلت‌های خود و اهل بیت

خطبه صد و بیست و یک:حکمیت

خطبه صد و بیست و دو: خطاب به خوارج درباره حکمیت

خطبه صد و بیست و سه:خطاب به یاران به هنگام جنگ صفین

خطبه صد و بیست و چهار:آموزش جنگ و تشویق یاران به جهاد

خطبه صد و بیست و پنج: حکمیت

خطبه صد و بیست و شش:تقسیم بیت المال

خطبه صد و بیست و هفت: بعضی احکام دین، رفع شبهات خوارج، حکمیت

خطبه صد و بیست و هشت:خبردادن از آمدن تاتارها

خطبه صد و بیست و نه: مقیاس‌ها و موازین

خطبه صد و سی:خطاب به ابوذر هنگامی که به سوی ربذه می‌رفت

خطبه صد و سی و یک: نکوهش مردم در امر حکومت، اوصاف حاکم

خطبه صد و سی و دو:توصیه به پرهیزکاری

خطبه صد و سی و سه:عظمت الهی، قرآن، پیامبر(ص) و اندرز به مردم

خطبه صد و سی و چهارم:راهنمایی عمر در جنگ با رومیان

خطبه صد و سی پنج:خطاب به مغیرة بن اخنس

خطبه صد و سی و شش:بیعت مردم با امام

خطبه صد و سی و هفت:طلحه و زبیر

خطبه صد و سی و هشت:خبر از فتنه‌ها و حوادث آینده

خطبه صد و سی ونه:هنگام شورا

خطبه صد و چهل:نهی از غیبت مردم

خطبه صد و چهل و یک:نهی از غیبت کردن

خطبه صد و چهل و دو:کجا باید نیکی کرد

خطبه صد و چهل و سه:طلب باران

خطبه صد و چهل و چهار:بعثت پیامبران، برتری اهل بیت، گمراهان

خطبه صد و چهل و پنج:فانی‌بودن دنیا، نکوهش بدعت‌ها

خطبه صد و چهل و شش: راهنمایی عمر در جنگ با ایرانیان

خطبه صد و چهل و هفتم:هدف از بعثت پیامبر(ص)، خبر از آینده، اندرز مردم

خطبه صد و چهل و هشتم:درباره اهل بصره و طلحه و زبیر

خطبه صد و چهل و نهم:پیش از شهادت

خطبه صد و پنجاهم:خبر از فتنه‌ها، گمراهی

خطبه صد و پنجاه و یکم:هشدار به فتنه‌ها

خطبه صد و پنجاه و دوم:صفات الهی، صفات ائمه(ع)

خطبه صد و پنجاه و سه:صفات گمراهان، اندرز به مردم

خطبه صد و پنجاه و چهار:فضائل اهل بیت(ع)

خطبه صد و پنجاه و پنج: شگفتی‌های آفرینش، آفرینش خفاش

خطبه صد و پنجاه و شش: خطاب به مردم بصره و خبر از حوادث آینده

خطبه صد و پنجاه و هفت:توصیه به پرهیزکاری

خطبه صد و پنجاه و هشت:فضل پیامبر(ص) و قرآن، دولت بنی‌امیه

خطبه صد و پنجاه و نه:رفتار نیکو با مردم

خطبه صد و شصت:عظمت و حمد الهی، امید به پروردگار

خطبه صد و شصت و یک:اوصاف پیامبر(ص) و خاندانش و پیروانش، توصیه به تقوا

خطبه صد و شصت و دو:چرا خلافت را از امام گرفتند

خطبه صد و شصت و سه:توصیف خالق

خطبه صد و شصت و چهار:خطاب به عثمان هنگامی که مردم از عثمان شکایت کردند

خطبه صد و شصت و پنج:آفرینش پرندگان و شگفتی‌های خلقت طاووس

خطبه صد و شصت و شش:تشویق به مهربانی، بنی‌امیه، مردم آخرالزمان

خطبه صد و شصت و هفت:در آغاز خلافت

خطبه صد و شصت و هشت:شورشیان بر عثمان

خطبه صد و شصت و نه:اصحاب جمل

خطبه صد و هفتاد:خطاب به فرستاده بصریان درباره اطاعت از حق

خطبه هصد و هفتاد و یک: در آغاز نبرد صفین

خطبه صد و هفتاد و دو:خلافت، شکایت از قریش، انتقاد از اصحاب جمل

خطبه صد و هفتاد و سه:سزاوارترین کس برای خلافت، دنیا

خطبه صد و هفتاد و چهار:هنگام خروج طلحه و زبیر به سوی بصره

خطبه صد و هفتاد و پنج:پند واندرز یاران

خطبه صد و هفتاد و شش:پند به مردم، فضائل قرآن، نهی از بدعت‌ها، انواع ظلم

خطبه صد و هفتاد و هفت:حَکَمِین

خطبه صد و هفتاد و هشت:وصف علم و قدرت الهی، توصیه به تقوا

خطبه صد و هفتاد و نه:دیدن خدا، در پاسخ به ذعلب یمانی

خطبه صد و هشتاد:در نکوهش یاران نافرمان

خطبه صد و هشتاد و یک: پیوستگان به خوارج

خطبه صد و هشتاد و دو:سپاس خدا، توصیه به تقوا

خطبه صد و هشتاد و سه:قدرت الهی، فضائل قرآن، پند به مردم

خطبه صد و هشتاد و چهار:در پاسخ به ندای «لاحکم الا لله» برج بن مسهر

خطبه صد و هشتاد و پنج:سپاس خدا، وصف رسول خدا(ص)، آفرینش

خطبه صد و هشتاد و شش:توحید

خطبه صد و هشتاد و هفت:حوادث آینده

خطبه صد و هشتاد و هشت:سفارش به تقوا، پایان کار انسان

خطبه صد و هشتاد و نه:اقسام ایمان

خطبه صد و نود:توصیه به تقوا و پایداری در بلا

خطبه صد و نود و یک:حمد خدا، ثنای پیامبر(ص)، توصیه به تقوا

خطبه صد و نود و دو:خطبه قاصعه درباره تکبر ابلیس، نکوهش عصبیت و انذار مردم

خطبه صد و نود و سه:خطبه متقین، توصیف پرهیزکاران

خطبه صد و نود و چهار:توصیف منافقان

خطبه صد و نود و پنج:سفارش به ترس از خدا

خطبه صد و نود و شش:سفارش به تقوا

خطبه صد و نود و هفت:موقعیت امام علی(ع) و لزوم اطاعت از او

خطبه صد و نود و هشت:علم خدا، توصیه به تقوا، اسلام، پیامبر(ص)، قرآن

خطبه صد و نود و نه:سفارش به پرهیزکاری و گزاردن نماز و پرداخت زکات و رد امانت

خطبه دویست:درباره معاویه

خطبه دویست و یک:تشویق به پیمودن راه راست

خطبه دویست و دو: خطاب به پیامبر هنگام خاکسپاری فاطمه(س)

خطبه دویست و سه:تشویق یاران به آخرت

خطبه دویست و چهار:پند به یاران

خطبه دویست و پنج:پس از خلافت، خطاب به طلحه و زبیر وقتی اعتراض کردند

خطبه دویست و شش:منع از دشنام‌دادن به شامیان در صفین

خطبه دویست و هفت:بازداشتن امام حسن(ع) از رفتن به میدان جنگ

خطبه دویست و هشت:موعظه یاران هنگامی که در امر حکومت مضطرب شدند

خطبه دویست و نه:خطاب به علاء حارثی درباره خانه وسیعش

خطبه دویست و ده:در پاسخ به کسی که درباره احادیث ساختگی پرسید

خطبه دویست و یازده:بزرگی خدا و شگفتی آفرینش

خطبه دویست و دوازده:تشویق به جهاد

خطبه دویست و سیزده:عظمت پروردگار، پیامبر(ص)

خطبه دویست و چهارده:صفات عالمان، توصیه به تقوا

خطبه دویست و پانزده:سپاس خدا

خطبه دویست و شانزده:در صفین و درباره حق حاکم و حق مردم

خطبه دویست و هفده:گلایه از قریش

خطبه دویست و هجده:کسانی که برای جنگ با حضرت به بصره رفتند

خطبه دویست و نوزده:هنگام گذشتن بر کشتگان جنگ جمل

خطبه دویست و بیست:توصیف پوینده راه خدا

خطبه دویست و بیست و یک:پس از خواندن سوره تکاثر

خطبه دویست و بیست و دو:۲۲۲ پس از تلاوت یسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیعٌ عَن ذِکرِ اللَّهِ

خطبه دویست و بیست و سه:هنگام تلاوت یا أَیهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّک بِرَبِّک الْکرِیمِ

خطبه دویست و بیست و چهار:پرهیز از ظلم، درخواست عقیل

خطبه دویست و بیست و پنج:طلب بی‌نیازی از غیر خدا

خطبه دویست و بیست و شش:نکوهش دنیا

خطبه دویست و بیست وهفت:پناه‌بردن به خدا برای هدایت

خطبه دویست و بیست و هشت:کسی که پاک زیست و پاک درگذشت

خطبه دویست و بیست و نه:بیعت با خلافت

خطبه دویست و سی:ارزش عمل، برتری تلاش

خطبه دویست و سی و یک:در ذی‌قار هنگام حرکت به سوی بصره

خطبه دویست و سی و دو:خطاب به عبدالله بن زمعه که در خواست مال کرد

خطبه دویست و سی و سه:برتری اهل‌بیت

خطبه دویست و سی و چهار:سبب تفاوت انسان‌ها

خطبه دویست و سی و پنج:هنگامی که پیامبر(ص) را غسل میت می‌داد

خطبه دویست و سی و شش:پیرو حضرت رسول(ص) بودن آن امام

خطبه دویست و سی و هفت:دعوت به تلاش برای مبارزه

خطبه دویست و سی و هشت:نکوهش شامیان

خطبه دویست و سی و نه: خاندان رسول خدا(ص)

خطبه دویست و چهل:خطاب به ابن‌عباس درباره نامه عثمان

خطبه دویست و چهل و یک:تشویق مردم به جهاد

* خطبه شماره 1

آفرینش آسمان و زمین و آدم

 

1- عجز انسان از شناخت ذات خدا

سپاس خداوندى را كه سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمت هاى او ناتوان، و تلاشگران از اداى حق او درمانده اند.

خدايى كه افكار ژرف انديش، ذات او را درك نمى كنند و دست غوّاصان درياى علوم به او نخواهد رسيد. پروردگارى كه براى صفات او حدّ و مرزى وجود ندارد، و تعريف كاملى نمى توان يافت و براى خدا وقتى معيّن، و سر آمدى مشخّص نمى توان تعيين كرد.

مخلوقات را با قدرت خود آفريد، و با رحمت خود بادها را به حركت در آورد و به وسيله كوه ها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد.

2- دین و شناخت خدا

سر آغاز دین، خداشناسى است، و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگى اوست و كمال توحید (شهادت بر یگانگى خدا) اخلاص، و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زیرا هر صفتى نشان مى دهد كه غیر از موصوف، و هر موصوفى گواهى مى دهد كه غیر از صفت است.

پس كسى كه خدا را با صفت مخلوقات تعریف كند او را به چیزى نزدیك كرده، و با نزدیك كردن خدا به چیزى، دو خدا مطرح شده و با طرح شدن دو خدا، اجزایى براى او تصوّر نموده و با تصّور اجزا براى خدا، او را نشناخته است.

و كسى كه خدا را نشناسد به سوى او اشاره مى كند و هر كس به سوى خدا اشاره كند، او را محدود كرده، به شمارش آورده.

و آن كس كه بگوید «خدا در چیست» او را در چیز دیگرى پنداشته است، و كسى كه بپرسد «خدا بر روى چه چیزى قرار دارد» به تحقیق جایى را خالى از او در نظر گرفته است، در صورتى كه خدا همواره بوده، و از چیزى به وجود نیامده است.

با همه چیز هست، نه اینكه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینكه از آنان جدا و بیگانه باشد.

انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسیله، بیناست حتّى در آن هنگام كه پدیده اى وجود نداشت، یگانه و تنهاست، زیرا كسى نبوده تا با او انس گیرد، و یا از فقدانش وحشت كند.

3- راه های خداشناسی

خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فكر و انديشه اى، يا استفاده از تجربه اى، بى آن كه حركتى ايجاد كند، و يا تصميمى مضطرب در او راه داشته باشد.

براى پديد آمدن موجودات، وقت مناسبى قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ كرد، و در هر كدام، غريزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد.

خدا پيش از آن كه موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهى داشت، و حدود و پايان آنها را مى دانست، و از اسرار درون و بيرون پديده ها، آشنا بود.

سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكى بر ديگرى مى نشست، آب را بر بادى طوفانى و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهدارى آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبى تعيين فرمود. فضا را در زير تند باد و آب را بر بالاى آن در حركت بود.

سپس خداى سبحان طوفانى بر انگيخت كه آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پى در پى در هم كوبيد. طوفان به شدّت وزيد، و از نقطه اى دور دوباره آغاز شد.

سپس به طوفان امر كرد تا امواج درياها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد و با همان شدّت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آب ها حمله ور گردد از اوّل آن بر مى داشت و به آخرش مى ريخت، و آب هاى ساكن را به امواج سركش بر گرداند. تا آنجا كه آب ها روى هم قرار گرفتند، و چون قلّه هاى بلند كوه ها بالا آمدند. امواج تند كف هاى بر آمده از آب ها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد.

آسمان پايين را چون موج مهار شده، و آسمان هاى بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد، بى آن كه نيازمند به ستونى باشد يا ميخ هايى كه آنها را استوار كند. آنگاه فضاى آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده زينت بخشيد و در آن چراغى روشنايى بخش (خورشيد)، و ماهى درخشان، به حركت در آورد كه همواره در مدار فلكى گردنده و بر قرار، و سقفى متحرّك، و صفحه اى بى قرار، به گردش خود ادامه دهند.

4- شگفتی خلقت فرشتگان

سپس آسمان هاى بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود. گروهى از فرشتگان همواره در سجده اند و ركوع ندارند و گروهى در ركوعند و یاراى ایستادن ندارند و گروهى در صف هایى ایستاده اند كه پراكنده نمى شوند.

و گروهى همواره تسبیح گویند و خسته نمى شوند و هیچ گاه خواب به چشمشان راه نمى یابد، و عقل هاى آنان دچار اشتباه نمى گردد، بدن هاى آنان دچار سستى نشده، و آنان دچار بى خبرى برخاسته از فراموشى نمى شوند.

برخى از فرشتگان، امینان وحى الهى، و زبان گویاى وحى براى پیامبران مى باشند، كه پیوسته براى رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند.

جمعى از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعى دیگر دربانان بهشت خداوندند.

بعضى از آنها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته، و گردن هاشان از آسمان فراتر، و اركان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهى بر دوش هایشان استوار است، برابر عرش خدا دیدگان به زیر افكنده، و در زیر آن، بالها را به خود پیچیده اند.

میان این دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پایین ترى قرار دارند، حجاب عزّت، و پرده هاى قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خیال، در شكل و صورتى نمى پندارند، و صفات پدیده ها را بر او روا نمى دارند، هرگز خدا را در جایى محدود نمى سازند، و نه با همانند آوردن، به او اشاره مى كنند.

5- شگفتی آفرینش آدم (ع) و ویژگی های انسان کامل

سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمین، از قسمت هاى سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناك گردید، كه از آن، اندامى شایسته، و عضوهایى جدا و به یكدیگر پیوسته آفرید. آن را خشكانید تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، تا زمانى معین و سر انجامى مشخّص، اندام انسان كامل گردید.

آنگاه از روحى كه آفرید در آن دمید تا به صورت انسانى زنده در آمد، داراى نیروى اندیشه، كه وى را به تلاش اندازد و داراى افكارى كه در دیگر موجودات، تصرّف نماید.

به انسان اعضاء و جوارحى بخشید، كه در خدمت او باشند، و ابزارى عطا فرمود، كه آنها را در زندگى به كار گیرد. قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایى، و بویایى، و وسیله تشخیص رنگ ها، و أجناس مختلف در اختیار او قرار داد.

انسان را مخلوطى از رنگ هاى گوناگون، و چیزهاى همانند و سازگار، و نیروهاى متضاد، و مزاج هاى گوناگون، گرمى، سردى، ترى، خشكى، قرار داد.

سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدى را كه پذیرفته اند وفا كنند، اینگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: «بر آدم سجده كنید پس فرشتگان همه سجده كردند جز شیطان» غرور و خود بزرگ بینى او را گرفت و شقاوت و بدى بر او غلبه كرد، و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود، و آفرینش انسان از خاك را پست شمرد.

خداوند براى سزاوار بودن شیطان به خشم الهى، و براى كامل شدن آزمایش، و تحقّق وعده ها، به او مهلت داد و فرمود: «تا روز رستاخیز مهلت داده شدى».

6- آدم (علیه السلام) و داستان بهشت

سپس خداوند آدم را در خانه اى مسكن داد كه زندگى در آن گوارا بود. جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمنى او ترساند. پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگى آدم در بهشت و هم نشينى او با نيكان حسادت ورزيد.

پس آدم عليه السّلام يقين را به ترديد، و عزم استوار را به گفته هاى ناپايدار شيطان فروخت و شادى خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براى او پشيمانى آورد.

آنگاه خداى سبحان در توبه را بر روى آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جارى ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم را به زمين، خانه آزمايش ها و مشكلات، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزندانى پديد آورد.

7- فلسفه بعثت پیامبران (نبوت عامّه)

و خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى برگزيد. خدا پيمان وحى را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليت ها بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روى آوردند، و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته هاى انسان ها، رسولان خود را پى در پى اعزام كرد تا وفادارى به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمت هاى فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمايند و توانمندى هاى پنهان شده عقل ها را آشكار سازند و نشانه هاى قدرت خدا را معرّفى كنند، مانند: سقف بلند پايه آسمان ها بر فراز انسان ها، گاهواره گسترده زمين در زير پاى آنها، و وسائل و عوامل حيات و زندگى، و راه هاى مرگ و مردن، و مشكلات و رنج هاى پير كننده، و حوادث پى در پى، كه همواره بر سر راه آدميان است.

خداوند هرگز انسان ها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى، يا برهانى قاطع، يا راهى استوار، رها نساخته است، پيامبرانى كه با اندك بودن ياران، و فراوانى انكار كنندگان، هرگز در انجام وظيفه خود كوتاهى نكردند.

بعضى از پيامبران، بشارت ظهور پيامبر آينده را دادند و برخى ديگر را پيامبران گذشته معرّفى كردند. بدين گونه قرن ها پديد آمد، و روزگاران سپرى شد، پدران رفتند و فرزندان جاى آنها را گرفتند.

8- فلسفه بعثت پیامبر خاتم، صلی الله علیه وآله (نبوت خاصّه)

تا اين كه خداى سبحان، براى وفاى به وعده خود، و كامل گردانيدن دوران نبوّت، حضرت محمّد (كه درود خدا بر او باد) را مبعوث كرد، پيامبرى كه از همه پيامبران پيمان پذيرش نبوّت او را گرفته بود، نشانه هاى او شهرت داشت، و تولّدش بر همه مبارك بود. در روزگارى كه مردم روى زمين داراى مذاهب پراكنده، خواسته هاى گوناگون، و روش هاى متفاوت بودند: عدّه اى خدا را به پديده ها تشبيه كرده و گروهى نام هاى ارزشمند خدا را انكار و به بت ها نسبت مى دادند، و برخي به غير خدا اشاره مى كردند.

پس خداى سبحان، مردم را به وسيله محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از گمراهى نجات داد و هدايت كرد، و از جهالت رهايى بخشيد. سپس ديدار خود را براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر گزيد، و آنچه نزد خود داشت براى او پسنديد و او را با كوچ دادن از دنيا گرامى داشت، و از گرفتارى ها و مشكلات رهايى بخشيد و كريمانه قبض روح كرد.

9- ضرورت امامت پس از پیامبران الهی

رسول گرامى اسلام، در ميان شما مردم جانشينانى برگزيد كه تمام پيامبران گذشته براى امّت هاى خود برگزيدند، زيرا آنها هرگز انسان ها را سرگردان رها نكردند و بدون معرّفى راهى روشن و نشانه هاى استوار، از ميان مردم نرفتند.

10- ویژگی های قرآن و احکام اسلام

كتاب پروردگار ميان شماست، كه بيان كننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاصّ و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقيّد، محكم و متشابه مى باشد، عبارات مجمل خود را تفسير، و نكات پيچيده خود را روشن مى كند، از واجباتى كه پيمان شناسايى آن را گرفت و مستحبّاتى كه آگاهى از آنها لازم نيست.

قسمتى از احكام دينى در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده، و بعضى از آن، در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است، بعضى از واجبات، وقت محدودى داشته كه در آينده از بين رفته است.

محرّمات الهى از هم جدا مى باشند، برخى از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد و بعضى كوچك كه وعده بخشش داده است، و برخى از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.

11- فلسفه و رهاورد حجّ

خدا حجّ را خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اى كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوى آن روى مى آورند، و همانند كبوتران به آن پناه مى برند.

خداى سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود قرار داد و در ميان انسان ها، شنوندگانى را برگزيد كه دعوت او را براى حج، اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاى بر جايگاه پيامبران الهى نهند. همانند فرشتگانى كه بر گرد عرش الهى طواف مى كنند، و سودهاى فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوى وعده گاه آمرزش الهى بشتابند.

خداى سبحان، كعبه را براى اسلام، نشانه گويا، و براى پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد، اداى حق آن را واجب كرد و حج بيت اللّه را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرّر داشت كه به زيارت آن برويد، و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بى نياز است.